چكيده اثر:
در اين مقاله ابتدا به مختصرى از ماهيت اصطلاح نامه از قبيل تعريف، فايده، تاريخچه و ضرورت آن در عصر حاضر اشاره دارد و سپس ضرورت و فوايد طبقه بندى علوم و نقش آن در سهولت چينش منطقى موضوعات و مسايل علوم مورد توجه قرار گرفته است. آنگاه طرح هايى را كه فقهاى شيعه و سنى براى ساختار فقه مطرح كردهاند با توجه به سير تاريخى آنها مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. مجموعه اين طرحها، دوازده طرح است كه خود ناظر سليقهاى بودن آنها مىباشد، در پايان ساختارى كه به عقيده نگارنده، از مزاياى بيشترى برخوردار بوده ارائه شده است.
اين ساختار بر اساس منطق اصطلاح نامه تهيه شده و فقه اسلامى را در يك تقسيم كلى به دو قسم عبادات بالمعنى الاعم و معاملات بالمعنى الاعم قسمت كرده است.
اين مقاله در40 صفحه ارائه شده و به عنوان مقاله برگزيده مركز مطالعات و تحقيقات دفتر تبليغات اسلامى واحد اصطلاح نامه علوم اسلامى در موضوع اطلاع رسانى، معرفى شده و پس از آن با تغييرات مختصرى در مجله قبسات به چاپ رسيده است.
موضوع اثر و اهميت آن:
اطلاع رسانى و فلسفه فقه
برجستگى اثر:
شيوهاى جديد براى ساختار اوليه فقه
روش تحقيق:
بررسى، تتبع و مطالعه منابع فقهى شيعه و سنى بر اساس سير تاريخى و منابع اطلاع رسانى.
مقدمه
از امورى كه همواره ذهن متفكران و صاحبنظران يك حوزهى علمى را به خود مشغول كرده، طبقه بندى يا تقسيم بندى يك علم است، و مىتوان اذعان كرد كه ورود به يك علم، بدون چينش منطقى يا شبه منطقى آن، به غايت دشوار است. گواه مطلب اين است كه هر علمى، در مقام واقع و خارج به نوعى طبقه بندى شده است تا جويندگان و پژوهندگان، آن علم را از ساير علوم تميز داده و در نحوه ورود به آن علم، متحيّر و سردرگم نمانند.
بهترين و كار آمدترين شيوه در طبقه بندى يك علم آن است كه برخوردار از دو ويژگى ذيل باشد.
- 1 طبقه بندى يك علم به گونهاى باشد كه پژوهشگران آن حوزهى علمى در ورود يك مطلب، نه متحير بمانند و نه معطل.
- 2 در چينش يك مطلب، آشفته نشده و هر چيزى را در جايگاه خود قرار دهند.
توجه به دو امر فوق می تواند مشكلاتى را كه در ورود و خروج يك علم، پيش پاى محقق وجود دارد به يكباره مرتفع نمايد.
البته در طول تاريخ علوم بشرى همواره سعى شده است، علم را بر اساس يك تقسيمبندى منطقى مطرح نمايند. فى المثل منطقيين، مسايل منطق را به دو بخش مهم تصورات و تصديقات، فلاسفه الهى، فلسفه را به الهيات بالمعنى الاعم شامل مباحث وجود و تقسيمات آن و ماهيت و مسايل جانبى آن، و الهيات بالمعنى الاخص شامل مباحث مربوط به اثبات ذات، صفات و افعال خدا تقسيم كردهاند. چه اينكه اصول فقه كه در حقيقت مقدمه فقه است به اصول لفظيه و اصول عمليه تقسيم شده است. ولى فقه اسلامى با همه ى گستردگى كه دارد، آن طور كه بايد و شايد، از يك تقسيم فراگير تبعيت نشده و لذا هر فقيهى با توجه به سليقهى خود اقدام به طبقهبندى فقه نموده است كه احيانا بعضى از آنها با هم تداخل دارند.
قبل از طرح طبقهبندى فقه بر اساس اصطلاحنامه (تزاروس) لازم است در ابتدا توضيح مختصرى از اصطلاحنامه ارائه شود و سپس طرحهايى را كه فقهاى شيعه و سنى براى طبقهبندى فقه ارائه داده و نيز معايب و نواقص آنها مورد بررسى قرار گيرند.
تعريف اصطلاحنامه (THESAURUS)
تزاروس يا اصطلاحنامه، مجموعهى اصطلاحات استاندارد شده در يك حوزه معرفتى است كه فهرستى از واژهها كليدى و كاربردى آن حوزه را ارائه مىدهد و روابط سلسله مراتبى، ترادف و وابستگى بين مفاهيم را به نمايش مىگذارد و از نظر ساختارى، گنجينه واژگان كنترل شده و سازمان يافته از مبحث خاص دانش بشرى است، به عبارت ديگر، اصطلاحنامه، كليد واژههاى نظام دار و فشردهترين صورت چكيدههاى خلاصه شده است كه در مواردى جاى كتاب را گرفته و حامل حداكثر اطلاعات با حداقل ضايعات است و به عنوان بهترين وسيله جهت ذخيره و بازيابى اطلاعات آن حوزه به كار مىرود.
تاريخچه اصطلاحنامه
جمع آورى اصطلاحات در قالب فرهنگنامه ها و تسريع در تدوين واژهنامه ها و دائرةالمعارفها، در قرنهاى شانزده و هفده ميلادى آغاز شد، و با گسترش روز افزون علوم و فنون و به موازات آن، رشد، توسعه و ارتباطات جوامع بشرى، لزوم معادل يابى براى واژه هاى جديد علوم و فنون و يا اصطلاحات بيگانه بيشتر احساس شد، و به طور كلى مباحث زبانشناسی جدی تر دنبال شد.
فكر تنظيم اصطلاحنامه در قرن نوزده ميلادى به وجود آمد و اولين نشانه از اصطلاحنامه در اثر "پيرمارك روژه" به نام (واژهها و عبارات انگليسى) پديد آمد، گر چه هدف "روژه" تهيه ابزار نمايه سازى نبود، و تنها هدفش كمك به كسانى بود كه نياز به يافتن اصطلاحات دقيق داشتند، اما شيوه كار وى با اصطلاحنامههاى امروزين هم آهنگى داشت.
مركز اطلاعرسانى مهندسى "دپونت" در سال1959 ميلادى اولين اصطلاحنامه را با شكل و هدف امروزى منتشر ساخت، و از آن پس توسط سازمانها و اشخاص مختلف، اقدام به تهيه و تدوين اصطلاحنامههايى در زمينههاى مختلف صورت گرفت، همانند: علوم اجتماعى، كتابدارى و اطلاعرسانى، فلسفه، روانشناسى، جامعهشناسى، حقوق، سياسى، علم اقتصاد، مديريت و بازرگانى، رفاه اجتماعى، آموزش و پرورش، فرهنگ و مردمشناسى، علوم تكنولوژى، علوم زمينشناسى، كشاورزى و دامپرورى، زيستشناسى، شيمى، فيزيك، پزشكى و...
در پى انتشار گسترده اصطلاحنامهها، سازمانهاى بينالمللى، انجمنها و مراكز تحقيقاتى ملى، جهت قانونمند كردن اصطلاحنامه نكارى، دستور العملها و خط و مشىهايى ارائه كردند، و براى تدوين اصطلاحنامهها، علاوه بر به كارگيرى اين دستور العملها، از تجربههاى به دست آمده از اصطلاحنامههاى پيشين نيز استفاده بردند.
در سال 1974 "سازمان بينالمللى استاندارد" نخستين استاندارد بينالمللى تهيه تزاروس (صطلاحنامه) را منتشر ساخت و در سال 1976 "يونسكو" راهنماى تهيه تزاروسهاى چند زبانه را ارائه داد و از آن پس نيز اهتمام در تدوين اصطلاحنامهها و ويرايش اصطلاحنامههاى قبلى با استفاده از استانداردهاى جهانى و تجربههاى پيشنيان، سرعتى هم گام با رشد علم و صنعت داشته است.
اصطلاحنامه به زبان فارسى
در سال1358 اصطلاحنامههاى "توسعه فرهنگى، اطلاعرسانى و دكومانتاسيون" توسط مركز اسناد فرهنگى آسيا ترجمه و منتشر شد.
در سال1368 مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى (پژوهشگاه علوم و معارف اسلامى) در حد رفع نياز خود جهت ذخيره و بازيابى اطلاعات، اقدام به تهيه و تنظيم اصطلاحنامه عمومى نمود.
در سال1374 سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، اصطلاحنامه "نما" را منتشر ساخت.
در سال1375 مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران اصطلاحنامه .Spines.(نظام مبادله اطلاعات در زمينه سياستهاى علمى و فنى) از انتشارات يونسكو را ترجمه و منتشر ساخت.
در سال1376 مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى اولين اصطلاحنامه در زمينه علوم اسلامى را تحت عنوان اصطلاحنامه "فلسفه اسلامى" منتشر نمود و بعد از گذشت چند ماه اصطلاحنامه "علوم قرآن" و سپس "اصطلاحنامه اصول فقه" را در اين زمينه منتشر كرد. اصطلاحنامه "فقه اسلامى" نيز در حال تدوين است كه انشاءاللّه به زودى منتشر مىشود.
اهداف اصطلاحنامه
- 1 تهيه طرحى از حوزه دانشى معين براى نشان دادن روابط منطقى ميان مفاهيم اصطلاحات و ترسيمى كلى و مجموعى از ساختار آن حوزه،
- 2 تهيه واژگانى استاندارد براى حوزه موضوعى خاص، به منظور يك سان سازى مدخلهاى نظام ذخيره و بازيابى اطلاعات،
- 3 تهيه نظام ارجاعات بين اصطلاحات مترادف و شبه مترادف، براى كاربرد اصطلاحى واحد از مجموعه مترادفات و... در شبكه اصطلاحات،
- 4 تهيه راهنما براى پژوهشگران، مدرسان، مؤلفان، نمايهسازان و استفاده كنندگان، جهت انتخاب اصطلاح صحيح براى موضوع مورد جستوجو.
ويژگىهاى اصطلاحنامه
- 1 در هر اصطلاحنامه، روابط معنايى، يعنى روابطى كه جداى از هر متن و مدركى به قوت خود باقى است، مورد توجهاند، به عبارت ديگر "در اصطلاحنامه، روابط هميشه صادق، ميان اصطلاحات و واژهها بر قرار مىشود، كه معمولا از طريق رابطه هم عرض (مترادف)، رابطه سلسله مراتبى (اعم و اخص، كل و جزء، مفهوم و مصداق) و وابسته نشان داده مىشود".
- 2 مجموعه اصطلاحات هر رشته را به صورت سلسله مراتبى از عام به خاص (حاكم به تابع) و با حفظ همه جنبههاى اصلى و فرعى و وابسته، به شكلى نظام دار نشان مىدهد، به گونهاى كه، تمامى اصطلاحات حاكم و تابع و زير بخشهاى منظقى آنها، با يك نگاه كلّى به نمايش در مىآيد.
- 3 جاىگاه اصلى و جنبى تمام اصطلاحات آن رشته، در ساختار كلى به همراه روابطى كه با يك ديگر دارند، تعيين مىشود. در واقع، هيچ اصطلاحى در اصطلاحنامه نيست، مگر اين كه رابطه موضوعى آن با اصطلاحات ديگر مشخص شده باشد.
- 4 اصطلاحنامه به خاطر روابط معنايى كه دارد، توانايى آن را دارد كه موضوع هر بخشى از علم را با تمام جنبههاى اصلى، فرعى و وابسته به شكل نظام يافته و به منظور ذخيره و بازيابى اطلاعات، يا مقاصد ديگر ارائه دهد،
- 5 اصطلاحنامه ابزارى مهم براى نمايهسازى و خلاصه زبان نمايهسازى است،
- 6 تدابيرى كه در اصطلاحنامه انديشيده شده است سبب مىشود تا كاربرد هر اصطلاح به دقت مشخص و معين شود. نظير "يادداشت" دامنه كه محدوده مفهومى اصطلاح را مشخص مىكند و "توضيحگر" كه وسيلهى تمييز مشتركات لفظى است، و "عبارات" راهنما كه لحاظ تقسيم را بيان مىكند، از باب نمونه واژه عبادت در متون فقهى به چند معنا آمده است. اگر كسى از طريق اصطلاحنامه بخواهد درباره عبادات تحقيق بنمايد، اصطلاحنامه در همان ابتدا جهت مىدهد كه اين واژه معانى متعددى دارد و لذا بايد تكليف خود را در ورود به متن مشخص نمائيد. بنابراين واژه عبادت بايد با توضيحگر در اصطلاحنامه وجود داشته باشد. مثل عبادت (اعم) - عبارت (اخص).
ضرورت اصطلاحنامهنويسى در علم فقه
علم فقه به جهت اهميّت و گستردگى و نيز تنوع موضوعات آن، و به عنوان علمى كه متكفل همه شئونات زندگى بشر است، بايد به موازات پيشرفت تكنولوژى، در نحوه اطلاعرسانى آن نيز تجديد نظر شده و اطلاعات موجود در منابع فقهى، به شيوه جديد در خدمت بشريت تشنه احكام دينى قرار گيرد.
وسيلهاى كه امروزه همه علوم بشرى در چينش و طبقهبندى و نيز تسريع در امر اطلاع رسانى، آن را در خدمت گرفتهاند، اصطلاحنامه است. بنا بر اين بايسته است كه علم فقه نيز با توجه به رسالتى كه دارد، از اين وسيله و فنّ استفاده كرده و تمامى محتواى موجود در متون فقهى را طبقهبندى نمايد، تا هم براى مجتهدان، مؤلفان و مدرسان، دستيابى به مفاهيم مورد نظرشان آسان شود، و هم از اين طريق، احكام دينى، به اقصى نقاط عالم، از طريق رايانه كه زبانى جز زبان منطق ندارد، رسانده شود.
طبقهبندى فقه از منظر فقهاى شيعه
- 1 طبقهبندى فقه از ديدگاه صاحب مراسم.
- P} سلار بن عبدالعزيز ديلمى، ابى يعلى حمزه، المراسم العلويه فى الاحكام النبويّة، الطبعة1414 ه، مطبعه امير، قم، ناشر المعاونية الثقافية المجمع العالمى لاهل البيت (ع) ص{P .82 سلار بن عبدالعزيز ديلمى، متوفاى448 ه، اولين فقيه شيعه است كه طرح مدونى براى طبقهبندى فقه عرضه داشته است. او فقه را به دو بخش عبادات و معاملات تقسيم كرده و بخش معاملات را نيز به عقود و احكام منقسم كرده است.
ايشان در اين باره مىنويسند: "المرسوم الشرعية تنقسم قسمين، عبادات و معاملات، فالعبادات تنقسم ستته اقسام: طهارة و صلاة و صوم و حج و اعتكاف و زكاة. و المعاملات، تنقسم قسمين: عقود و احكام، فالعقود: النكاح و ما يتبعه، و البيوع و ما يتبعها، و الاجارات و احكام، و الايمان، و النذر، و العتق و التدبير، المكاتبه، و الرهون، و الوديعة و العارية و المزارعة و المساقاة و الضمانات و الكفالات و الحولات و الوكالات و الوقوف و الصدقات و الهبات و الوصايا.
و ان قيل: ان العقود التى هى الايمان و النذر، ايقاعات، دخل معها الطلاق ،و العتاق و ما فى حكمها.
و ما عدا ذلك احكام. و هذا القسم يشتمل على كتب شتى".
- P} همان. {P
زكات
حج
صلات
اعتكاف
صوم
طهارت
حوالات
كفالات
ضمانات
مساقات
مزارعه
تدبير
عتق
نذر
ايمان
وديعه
رهن
مكاتبه
تدبير
عاريه
اجارات
نكاح
بيع
عقود
احكام
معاملات
عبادات
فقه
طرح سلار بر اساس يك نظام درختى
بررسى طرح سلاّر
طرح فوق اگر چه از مزاياى خوبى برخوردار است ليكن نقائصى نيز بر آن مترتب است.
اولا: هر تقسيم بايد بر اساس يك معيار و ملاك مشخصى صورت گيرد كه در اين تقسيم، معيار مشخصى ارائه داده نشده است.
ثانياً: در تقسيمهاى ميانى، تكفيك نشده است. زيرا مواردى را كه منطقاً جزء ايقاعات به شمار مىآيد در زمره عقود قرار داده شده است.
ثالثاً: دايره مفهومى "عبادات" و "معاملات" مشخص نشده است. هر چند كه ايشان مواردى را به عنوان اخصهاى عبادات و معاملات ذكر كرده است ليكن ذكر مصاديق نمىتواند بيانگر محدوده مفاهيم باشد. دليل مطلب اين است كه بعضى از فقها نظير شيخ طوسى، جهاد را تحت عبادات آورده است و- P} شيخ طوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، الجمل و العقود، كتاب طهارت.{P اين نيست مگر اين كه ايشان از عبادت معناى خاصى را اراده كرده است. يعنى عبادات ممكن است معانى متعددى داشته باشد و بديهى است كه در يك تقسيم، بايد محدودهى واژههايى كه ممكن است تعدد معنا داشته باشد، مشخص گردد.
- 2 طبقهبندى فقه از ديدگاه ابى الصلاح حلبى
ابى الصلاح تقىالدين ابن نجمالدين عبدالله حلبى 447 - 347) ه ق) علم فقه را به سه قسم عمدهى "عبادات"، "محرمات" و "احكام" تقسيم كرده است. او در توجيه تقسيم خود، چنين مىنويسد: "التكليف الشرعى على ثلاثة اضرب: عبادات و محرمات و احكام. و العبادات على ضربين مفروض و مسنون، و لكل وجبه يجب امتثاله له، فوجه الفرائض كون فعلها لطفاً فى الواجب العقلى و اجتناب القبيح تركها، لانه ترك الواجب. و جهة السنن كونها لطفاً فى المندوب العقلى، و لم يقبح تركها كما لم يقبح ترك ما هى لطف فيه. و جهة قبح المحرمات كون فعلها مفسدة داعياً الى قبائح العقول، و صارفاً عن واجباتها، و يجب اجتنابها لانه اجتناب القبيح. و ووجه الاحكام ليعلم المكلف الوجه الذى له يحسن التصرف فيقف عليه و يجتنب ماعداه، فتكليفه فيها راجع الى العبادات من وجه و الى المحرمات من آخر."
- P} ابو الصلاح حلبى، الكافى فى الفقه ص{P .109 تكليف شرعى سه قسم است. عبادات، محرمات و احكام. و عبادت نيز دو نوع است واجبات و مستحبات و براى هر كدام وجهى است كه امتثال آن به همان شكل واجب است. اما وجه فرائض (واجبات) اين است كه انجام آن براى واجبات عقلى و اجتناب از قبيح، لطف است و ترك آن نيز قبيح است. زيرا ترك مفروضات در اين صورت منجر به ترك واجب عقلى مىشود.
وجه قبح "محرمات" اين است كه انجام محرمات داراى مفسده بوده و انسان را دعوت به قبايح عقلى كرده و از واجبات باز مىدار، بنا بر اين اجتناب از آن واجب است. زيرا اجتناب از محرمات، در حقيقت، اجتناب از فعل قبيح است. و وجه "احكام" اين است كه مكلّف، وجه آنچه را كه تصرف براى او صحيح است، دانسته و بر آن وقوف پيدا بكند و از غير آن پرهيز نمايد. بنابراين، تكليف مكلف در مورد "احكام"، از يك جهت به عبادات و از جهت ديگر به محرمات بر مىگردد.
احكامقصاص
حدود
احكامديات
مساقات
حواله
شركت
لقطه
بيع
اجاره
مضاربه
شفعه
وصيت
ارث
جنايات
ازدواج
صدقه
ايلاء
هديه
ظهار
قرض
دين
لعان
رهن
وكالت
مضارعه
محرماتنكاح
انجامفعلحرام
خوردنيهاىحرام
كسبهاىحرام
عهدوپيمان
انجامحقوق
حقوقاموال
روزه
احكامجنازه
وصيت
اداىامانت
حج
نماز
احكام
عبادات
محرمات
فقه
طرح ابوالصلاح براساس نظام درختى
بررسى طرح ابوالصلاح حلبى
طرح ابو الصلاح از چند جهت قابل تأمل است.
اولاً: هر تقسيمى بايد به گونهاى باشد كه اقسام نتوانند در يكديگر تداخل شوند، و تقسيم فوق، قابليت جلوگيرى از ورود اقسام متعارض را ندارد زيرا شكى نيست كه عبادات نيز مىتواند به عبادات حرام و واجب تقسيم شود. و طبيعى است كه عبادت حرام در زمرهى محرمات است چه اينكه جزء عبادات نيز مىباشد. عين اين مطلب در موارد "احكام" نيز صدق مىكند، مثلاً اجاره حرام، مضاربه حرام و... از محرمات است، با اينكه از مصاديق احكام قرار داده شده است.
ثانيا: گنجانيدن مواردى از معاملات. نظير بيع، مضاربه و... در زير بخش "احكام" توجيه منطقى ندارد، هر چند كه ايشان خواستهاند آن را توجيه نمايند، ليكن اين توجيه، قبل از اينكه توجيهى براى قرار گرفتن احكام در رديف"عبادات" و "محرمات" باشد، دليل بر عدم صحت آن است. زيرا مرحوم ابو الصلاح مىفرمايد: وجه "احكام" اين است كه مكلف، امورى را كه تصرف در آن صحيح است، علم پيدا كرده و آن را انجام بدهد و مخالف آن را ترك نمايد. پس تكليف او به نوعى به عبادات و از جهت ديگر به محرمات برمىگردد.
- P} ر. ك: الكافى فى الفقه ص{P .109 همان گونه كه اشاره شد. اين توجيه، نمىتواند دليل بر صحت قرار گرفتن واژه "احكام" در رديف عبادات و محرمات باشد.
- 3 طبقهبندى فقه از ديدگاه ابن براج
قاضى عبدالعزيز بن براج طرابلسى 481 - 400) ه. ق) در كتاب "المهذّب" احكام شرعى را به دو بخش عمده تقسيم مىكند. بخش اوّل، احكامى كه مورد ابتلاى همگان است كه از آن به "عبادات" تعبير مىكند. و بخش ديگر، احكامى كه اين چنين نيست. ايشان در اين زمينه مىنويسند:
"فصل: اعلم ان الشرعيات على ضربين: احدهما: اعم فى بلوى المكلف بها و الاخر ليس كذلك. فامّا الاعم: فهو الصلاة و حقوق الاموال و الصوم و الحج و الجهاد. و امّا ما ليس كذلك فهو ماعدا هذه والجمله منها. و الضرب الاعم ايضاً ينقسم الى ما هو اعم فى البلوى من باقيه و الى ما ليس كذلك و هو ماعداها من هذا الضرب و اذا كانت الشرعيات تنقسم الى ما ذكرناه، و كان الاولى تقديم ذكر الاعم على ما ليس كذلك وجب ان يقدم ذكر العبادات الخمس على جميع ما سواها من الشرعيات، و هذا بعينه يقتضى تقديم ذكر الصلاة على حقوق الاموال و الصوم و الحج و الجهاد، و اذا وجب على ما ذكرناه تقديم ذكر الصلاة على الجميع، و كان ايقاعها لا يصح الاّ بالطّهاره وجب تقديمها عليها".
- P} قاضى ابن البراج، المهذب، تحقيق به اشراف جعفر سبحانى، ناشر جامعة المدرسين قم.1406 ص {P .19
حج
جهاد
صوم
حقوقاموال
صلات
احكامغيرعامالبلوى
احكامعامالبلوى
(عبادات)
احكامشرعى
(فقه)
طرح قاضى ابن براج بر اساس نظام درختى
بررسى طرح ابن براج
هر چند كه ابن براج به جزئيات طرح اشاره نكرده است امّا به نظر مىرسد شروع مناسبى داشتهاند. بالاخره در هر تقسيمى بايد يك معيار و ملاك منطقى در نظر گرفته شود و ايشان نيز با يك ملاك خاصى وارد تقسيمبندى فقه شدهاند و از اين جهت نيز قابل تحسين است. ليكن سخن در اصل ملاك است. ملاك ايشان اين است كه احكام شرعى يا احكام عام البلوى است يا نيست. آنگاه آن را كه عام البلوى است به عبادت تعبير نموده و پنج مورد را به عنوان مصاديق عام البلوى ذكر كرده است.
مهمترين اشكال اين معيار، سليقهاى بودن آن است. به چه علت "جهاد" از امور عام البلوى است كه ممكن است انسان در طول عمر خود، يك بار نيز موفق به جهاد در راه خدا نشود، ولى "بيع"، كه تقريباً همه روزه انسان با آن سر و كار دارد، از امور عام البلوى نباشد. و يا مثلاً "حج" از امور عام البلوى باشد ولى تجارت، عام البلوى نباشد.
بنابراين، تقسيم فوق از اين جهت كه قابليت دارد همهى ابواب فقه را در خود جاى دهد، خوب است، ليكن مشكل سليقهاى بودن آن را به هيچ وجه نمىتوان برطرف كرد.
- 4 طبقهبندى فقه از ديدگاه صاحب شرايع
ابى القاسم نجمالدين جعفر بن الحسن ابن ابى زكريا يحيى بن الحسن بن سعيد هذلى، مشهور به "محقق" و محقق حلّى 676 - 602) ه. ق) با الهام از تقسيم بندهاى گذشته، سعى كرده است طرحى را ارائه دهد كه معايب طرحهاى گذشته را نداشته باشد و لذا كتاب شرايع الاسلام را كه از مهمترين كتابهاى اوست، بر چهار بخش مهم پايهريزى كرده است كه عبارتنداز:
- 1 عبادات،- 2 عقود،- 3 ايقاعات،- 4 احكام .
- P} محقق حلّى، ابوالقاسم نجمالدين جعفر بن الحسن، شرايع الاسلام، تحقيق عبدالحسين محمدعلى، دار الاضراء، بيروت، ج.1 ص{P .7 محقق صاحب شرايع، در كتاب خود تنها ابواب فقهى را بر اساس اين چهار عنوان طبقهبندى كرده است امّا توجيه و وجه حصر آن را متعرض نشده است. ولى فقهاى ديگرى همچون شهيد اوّل و فاضل مقداد سعى كردهاند آن را توجيه نمايند. و شايد بتوان ادعا كرد كه طرح "محقق"، نوعاً مورد پذيرش فقهاى بعد از ايشان قرار گرفته است. و لذا در ورود و خروج مباحث فقهى، بر اساس طرح صاحب شرايع عمل نمودهاند .
- P} ر. ك: محمد جواد مغنيه، فقه الامام جعفر الصادق (ع)، ناشر، دار الجواد بيروت، چاپ پنجم، سال1404 ق، ج3 ص{P .13 شهيد اول (ره) در توجيه طرح محقق حلّى مىنويسد: "وجه الحصر ان الحكم الشرعى امّا ان تكون غايته الاخره او الغرض الاهم منه الدنيا، و الاوّل العبادات، و الثانى امّا ان يحتاج الى عبارة اولا و الثانى الاحكام و الاول امّا ان تكون العبارة من اثنين - تحقيقاً او تقديراً - او لا، و الاوّل العقود و الثانى الايقاعات."
- P} شهيد اوّل، القوائد و الفوائد، ج.1 ص.3 مكتبة المفيد، قم.{P وجه حصر (انحصار فقه در عبادات، عقود، ايقاعات و احكام) اين است كه حكم شرعى از دو حال خارج نيست، يا هدف نهايى آن آخرت است و يا مهمترين غرض آن دنيا است.
قسم اوّل، عبادات است، و قسم دوّم دو صورت دارد. يا به "عبارت" احتياج دارد و يا ندارد. اگر به عبارت و لفظ احتياج ندارد، "احكام" است، صورت اوّل (آن كه به لفظ احتياج دارد) نيز دو حالت دارد، يا عبارت بين دو نفر است چه تحقيقاً و چه تقديراً، يا نيست. صورت اوّل را عقود و صورت دوم را ايقاعات نامند.
طرح محقق حلّى بر اساس نظام درختى
شهادات
احياىموات
ديات
حدودوتعزيرات
لقطه
فرائض
اطعمهواشربه
غصب
شفعه
قضا
قصاص
صيدوذباحه
لعان
تدبير
استيلاء
اقرار
جعاله
ايلاء
ظهار
عتق
مكاتبه
ايمان
نذر
طلاق
وكالت
وصيت
عاريه
هبه
مساقات
مضاربه
صلح
حجر
رهن
نكاح
سبقورمايه
وقف
اجاره
وديعه
مزارعه
شركت
ضمان
مفلس
تجارت
امربهمعروف
عمره
اعتكاف
خمس
صلات
جهاد
حج
صوم
زكات
طهارت
احكام
ايقاعات
عقود
عبادات
فقه
بررسى تقسيمبندى محقق حلّى
دستهبندى صاحب شرايع از چند جهت قابل تأمل است.
اولاً: در اين دستهبندى، سير منطقى تقسيم، لحاظ نشده است و لذا از اين جهت از دستهبندى ابن براج نيز ناقصتر است. زيرا در دستهبندى ابن براج، حداقل، اين نكته رعايت شده است.
بهترين نوع تقسيمبندى، آن قبيل تقسيمبندىهايى است كه بر اساس محوريّت حصر عقلى (دوران بين نفى و اثبات) باشد. در حاليكه در دستهبندى محقق صاحب شرايع، چنين چيزى رعايت نشده است.
توجيه شهيد اوّل نيز نمىتواند اين نقيصه را بر طرف نمايد. هر چند كه توجيه مرحوم شهيد اوّل، در حدّ خود، يك توجيه منطقى است. امّا نتيجهاى كه از آن گرفته مىشود. كاملاً بر عكس مطلب است. بر اساس توجيه شهيد اوّل، حق مطلب اين است كه در مقابل "عبادات"، چيزى قرار داده مىشود كه كاملاً نقيض يا شبه نقيض "عبادات" باشد، نه عقود و ايقاعات.
ثانياً: معيار "نيازمندى به صيغه و بىنياز بودن از آن" و "طرفينى بودن صيغه يا يك طرفى بودن آن"، مىتواند به عنوان دو معيار منطقى براى يك تقسيم در نظر گرفته شود و از اين جهت، اشكالى بر تقسيم محقق حلّى وارد نيست. زيرا همان گونه كه اشاره شد، بهترين نوع تقسيم، تقسيمى است كه از حصر عقلى تبعيّت كرده باشد. و لذا براى جعل معيار در يك تقسيم، محدوديتى نيست، آنچه كه محدوديّت است، آن است كه "معيار" بايد بر اساس حصر عقلى باشد تا اقسام در يكديگر تداخل ننمايند.
در يك تقسيم، انسان مىتواند هر چيزى را كه به نظر او "معيار" است، براى اندارج "اقسام"، تحت يك "مقسم"، در نظر بگيرد، به شرط آن كه معيارى كه در نظر گرفته شده است، با اصول تقسيم منافات نداشته باشد. و لذا اشكال سليقهاى بودن معيار "نيازمندى به صيغه و عدم آن" را كه شهيد مطهرى (ره) بر تقسيم محقق حلى گرفتهاند، وارد نمىباشد.
ايشان در اين زمينه مىنويسند: "مرحوم محقق، نيازمندى به صيغه و بى نياز بودن از آن و طرفينى بودن صيغه يا يك طرفى بودن آن را ملاك تقسيم و جدا كردن قسمتها و گروه گروه شدن بابهاى فقهى قرار داده است، در نتيجه نكاح و طلاق كه مربوط مىشوند به حقوق خانوادگى، يكى برقرارى پيوند زناشوئى است و ديگرى گسسته شدن آن، در دو گروه قرار گرفتهاند، فقط به دليل اين كه يكى عقد است و ديگرى ايقاع.
همچنين اجاره و جعاله با همه نزديكى ذاتى و ماهوى كه با يكديگر دارند، به دليل اين كه يكى عقد است و ديگرى ايقاع، از هم جدا شدهاند. سبق و رمايه به دليل اين كه عقدند، از جهاد كه به خاطر آن تشريع شدهاند، جدا آمدهاند.
اقرار كه از توابع كتاب قضا است در بخشى غير از بخش كتاب قضا واقع شده است. كتاب قضا و كتاب اطعمه و اشربه و كتاب ارث، بدون هيچ همانندى به دليل اين كه نه عبادتند و نه عقد و نه ايقاع، در يك گروه جاى گرفتهاند. اساساً كلمه "احكام" كه هم در تقسيم محقق و هم در تقسيمهاى پيش از ايشان آمده است، در اين جا مهفومى نمىتواند داشته باشد، اصطلاحى است نه چندان مناسب براى بابهايى كه در بخشهاى پيش نمىگنجند".
- P} مطهرى، مرتضى، آشنايى با علوم اسلامى، انتشارات صدرا،ص{P .129 در هر صورت، اشكال مرحوم مطهرى قابل جواب است. امّا اشكال ديگرى در اين معيار وجود دارد و آن اين كه در معيار مطرح شده ("نيازمندى به صغيه" و "طرفينى بودن صيغه") در طول همديگرند نه در عرض هم. در حالى كه در تقسيم محقق صاحب شرايع اين دو معيار، در عرض هم قرار گرفتهاند.
توضيح اين كه اگر معيار "نيازمندى به صيغه و بى نيازى از آن" پذيرفته شده، محصول پذيرش اين معيار، بايد واژه يا اصطلاحى باشد كه آن را در مقابل اصطلاحى قرار دهد كه نياز به صيغه ندارد. و پس از آن، واژه مورد نظر از حيث معيار طرفينى بودن صيغه و عدم آن، به عقود و ايقاعات تقسيم شود.
به عبارت ديگر، عقود و ايقاعات با توجه به معيارى كه براى آنها در نظر گرفته شده است، به هيچ وجه نمىتواند در مقابل "احكام" قرار گيرد كه نتيجه معيار "نيازمندى به صيغه" است.
- 5 طبقهبندى فقه از ديدگاه شهيد اوّل
محمّد بن جمالالدين مكّى عاملى معروف به شهيد اوّل 786 - 734) ه. ق) اگر چه در كتاب "ذكرى" همان طرح محقق حلّى را توجيه كرده ليكن در كتاب "القواعد و الفوائد" طرح ديگرى را ارائه داده است.
ايشان در اين طرح، با يك پيش فرض از علم كلام ، هدف و فلسفهى تشريع احكام را از چهار- P} در علم كلام ثابت شده است كه همهى افعال الهى معلّل به اغراضاند، منتهى از آن جهت كه محال است اين هدفها و غرضها به خداى سبحان برگردد، (چرا كه لازمهاش نفع بردن خداى تعالى و در نتيجه نقص بارى تعالى است) لاجرم هدف و غرض آن به مكلف برمىگردد.{P حالت خارج نمىدانند.
- P} لمّا ثبت فى علم الكلام ان افعال الله تعالى معللة بالاغراض، و ان الغرض يستحيل كونه قبيحاً، و انه يستحيل عوده اليه تعالى، ثبت كونه الغرض يعود الى المكلف، و ذلك الغرض امّا جلب نفع الى مكلف او دفع ضرر عنه، و كلاهما قد ينسبان الى الدنيا، و قد ينسبان الى الاخرة، فالاحكام الشرعية لا تخلو عن احد هذه الاربعة، و ربما اجتمع فى الحكم اكثر من غرض واحد، فان المتكسب لقوته و قوت عياله الواجبى النفقه او المستحبى النفقه اذا انحصر وجهه فى التكسب و قصد به التقرّب، فان الاغراض الاربعة تحصل من تكسبه، امّا النفع الدينوى فلحفظ النفس عن التلف، و امّا الاخروى فلاداء الفريضة
المقصود بها القربة، و امّا دفع الضرر الاخروى فهو اللاحق بسبب ترك الواجب، و اما دفع الضرر الدنيوى فهو الحاصل للنفس بترك القوت.
قاعده [5] كل حكم شرعى يكون الغرض الاهم منه الآخرة، امّا بجلب النفع فيها، او لدفع الضرر فيها، يسمّى عبادة او كفارة. و ما جاء فى الحديث: (الصلوات الخمس كفارة لما بينهنّ) و (ان غسل الجمعه كفارة من الجمعة الى الجمعه)، (ان الحج و العمرة ينفيان الذنوب). و (انّ العمرة كفّارة كل ذنب) لا ينافى ذلك، فان الصلاة و الحج يتصور فيهما الوقوع ممن لاذنب له، كالمعصوم.
قاعده [6] و كل حكم شرعى يكون الغرض الاهم منه الدنيا، سواء كان لجلب النفع، او دفع الضرر يسمى معاملة، سواء كان جلب النفع و دفع الضرر مقصودين بالاصاله او بالتبعيّة.
فالاوّل: هو ما يدرك بالحواس الخمس، فلكل حاسّة حظ من الاحكام الشرعيّة. فللسّمع: الوجوب، كما فى القرائة الجهرية. و التحريم كما فى سماع الغناء و آلات اللهو. و للبصر: الوجوب، كما فى الاطلاع على العيوب، و ارادة التقويم. و التحريم، كما فى تحريم النظر الى المحرمات. و للمس: احكام الوطىء و مقدماته، و المناكحات، ثبوتاً و زوالاً اذ الغرض الاهم منها اللمس. و ممّا يتعلق باللمس: اللباس، و الاوانى، و ازالة النجاسات، و تحصيل الطهارات.
و يتعلق بالذوق: احكام الاطعمة و الاشربه، و الصيد و الذبائح. و هذا فى جلب النفع، و امّا دفع الضرر المقصود بالاصالة فهو حفظ المقاصد الخمس، كما سيأتى ان شاء اللّه.
و الثانى: هو ما تكون المصلحة مقصودة بالتبع، فهو كل وسيلة الى المدرك بالحواس او الى حفظ المقاصد.
قاعده [7] الوسائل خمس:
احدها:اسباب تفيد الملك، و هى ستة.- 1 {P جلب منفعت براى مكلف در امور اخروى.
- 2 دفع مفسده از مكلف در امور اخروى.
- 3 جلب منفعت براى مكلف در امور دنيوى.
- 4 دفع ضرر از مكلف در امور دنيوى.
و ممكن است در يك حكم، بيش از يك غرض، جمع بشوند. فى المثل آن كس كه مشغول كسب مايحتاج خود و واجب النفقه يا مستحبّ النفقهى خود است، اگر همهى همتش در جهت كسب و به همراه قصد قربت باشد، تمام اغراض چهارگانهى فوق الذكر در آن جمع مىشود. بنابراين، از آن جهت كه خود را از تلف شدن حفظ مىكند. منفعت دنيوى را براى خود جلب كرده و در نتيجه، ضررى كه ممكن بود با عدم بدست آوردن مايحتاج، برايش پيش بيايد، از خود دفع كرده است.
واز آن جهت كه مشغول انجام وظيفه واجب با قصد قربت است، منفعت اخروى را براى خود جلب كرده و در نتيجه، ضرر اخروى را كه لازمهى ترك واجب است، از خود دفع نموده است.
با توجه به اين مطالب، هر حكم شرعى كه مهمترين غرض آن، آخرت است، "عبادت" يا "كفارات" ناميده مىشود. و فرقى نمىكند كه هدف آن جلب منفعت باشد يا دفع مفسده.
ميان "عبادت" و "كفارات" نيز عموم و خصوص مطلق است. بنابراين، هر كفارهاى، عبادت است امّا هر عبادتى، كفاره نيست.
و هر حكم شرعى كه مهمترين غرض آن، دنيا است، چه براى جلب منفعت باشد و چه دفع مفسده، "معامله" ناميده مىشود.
جلب منفعت و دفع مفسده نيز دو نوع است.
الف: جلب منفعت يا دفع ضرر بالاصاله
احكامى كه مقصود بالاصالهى آن جلب منفعت است، همان چيزهايى است كه بوسيلهى حواس پنجگانه درك مىشوند. بنابراين براى هر كدام از حواس پنجگانهى انسان، بهرهاى از احكام شرعى است، از جمله:
- 1 شنيدنىها:
- 1 - 1 شنيدنىهاى واجب، نظير شنيدن قرائت جهريه.(در قرائت نماز صبح، مغرب و عشاء، انسان بايد جوهرهى صداى خود را بشنود).
- 1 - 2 شنيدنىهاى حرام. همچون شنيدن موسيقى غنايى و آلات لهو.
- 2 ديدنىها:
- 2 - 1 ديدنىهاى واجب، مثل مطلع شدن بر عيب اجناس، براى قيمتگذارى.
- 2 - 2 ديدنىهاى حرام، نظير نگاه به محرمات.
- 3 لمس كردنىها:
نظير احكام وطى و مقدمات آن، و آنچه كه مربوط به ازدواج است، چه ثبوتاً، مثل احكام مربوط به نكاح، و چه زوالاً، مثل احكام مربوط به طلاق. چرا كه غرض مهم بحثهاى ازدواج و طلاق، لمس است. يعنى اين كه چه لمسهايى واجب است و چه لمسهايى حرام.
چيزهاى ديگرى نيز مربوط به لمس است. مثل احكام مربوط به لباس و ظروف و ازالهى نجاسات و تحصيل طهارت.
- 4 چشيدنىها:
مثل احكام اطعمه و اشربه و صيد و ذباحه، امّا احكامى كه مقصود بالاصالهى آن، دفع ضرر از مكلف است، احكام مربوط به حفظ مقاصد پنجگانه (عقل، نفس، دين، نسب و مال) است.
ب: احكامى كه مقصود بالتبع آن جلب منفعت يا دفع ضرر از مكلف است
و آن هر وسيلهاى است كه با حواس پنگانه و مقاصد پنجگانه در ارتباطى مىباشند. اين وسايل، پنج گونهاند.
وسيلهى اوّل: اسبابى كه افاده ملك مىكنند كه شش طايفهاند:
- 1 دستهاى كه افادهى ملك عين با عقد معاوضه مىنمايند نظير، بيع، صلح ،مزارعه، مساقات و مضاربه.
- 2 افادهى ملك عين با عقد غير معاورضى، نظير هبه، صدقه، وقف، وصيت به عين، قبض زكات، خمس و نذر.
- 3 افادهى ملك عين بدون عقد، نظير حيازت، ارث، احياء موات، غنيمت و التقاط(لقطه).
- 4 افادهى ملكيت منفعت با عقد معاوضى، مانند وصيّت به منفعت.
- 6 افادهى ملكيت منفعت بدون عقد، نظير ارث منافع.
وسيلهى دوّم: اسبابى كه موجب تسلط بر ملك غير است كه پنج قسم مىباشند.
- 1 آنچه كه قهراً موجب تسلط بر ملك غير مىشود مثل شفعه، مقاصّه بر مماطل، بيع مال كسى كه از حق واجب
امتناع مىورزد، رجوع بايع به عين مال خود در تفليس به نحو مطلق، و در "موت" اگر در مال وفاء است.
- 2 مواردى كه موجب مىشود به خاطر مصلحت تصرف كننده، تسلط بر تصرف ملك غير پيدا شود. مثل عاريه.
- 3 مواردى كه موجب مىشود به خاطر مصلحت مالك، بر تصرف ملك غير، تسلط پيدا شود.مانند وكالت تبرعى، و وديعهاى كه در جا به جايى آن اذن داده شده است.
- 4 مواردى كه شخصى، به خاطر مصلحت دو طرف، تسلط بر مال غير پيدا مىكند، نظير، شركت، مضاربه و وكالت به جعل.
- 5 مواردى كه صرفاً به خاطر وضع يدبر مال غير، موجب تسلط بر مال غير مىشود. مانند: وديعهى غير مأذون كه به جا به جايى آن اجازه داده نشده است.
وسيلهى سوم: اسبابى كه موجب منع مالك از تصرف در مالش مىشود كه همان اسباب ششگانه حجر (جنون، صباوت، رقيت، سفاهت و مرض متصل به موت) و شبيه آن است. نظير حجر زوج بر زوجه در امور مربوط به استمتاع، حجر بايع و مشترى براى تسليم ثمن و مثمن.
وسيلهى چهارم: اسبابى كه موجب حفظ مقاصد پنجگانه (نفس، دين، عقل، نسب و مال)اند كه از ضروريات بوده و هيچ شريعتى از شرايع آسمانى هم نيامده است مگر اين كه آنها را حفظ كرده است. اين اسباب عبادتنداز:
- 1 قصاص، ديه و دفاع كه اسباب حفظ نفساند.
- 2 جهاد و قتل مرتد كه اسباب حفظ ديناند.
- 3 تحريم مسكرات و حد بر آنها كه اسباب حفظ عقل به شمار مىآيند.
- 4 تحريم زنا، لواط، اتيان بهائم، قذف و حد بر آنها كه اسباب حفظ نسباند.
- 5 تحريم غصب، سرقت، خيانت، قطع طريق و حد و تعزير بر آنها كه اسباب حفظ مال به شمار مىآيند.
وسيلهى پنجم: اسبابى كه موجب جلب مصلحت و دفع مفسده مىشود. مانند قضا، دعاوى و بيّنه.
دليل مطلب اين اس كه زندگى اجماعى، جزء ضروريات زندگى مكلف است كه دائماً در معرض نزاع و كشمكش است.
در اين گونه زندگى، دو چيز لازم است.
- 1 وجود چيزى كه ريشهى درگيرىها را بخشكاند كه آن چيزى جز شريعت نيست.
- 2 وجود اداره كننده كه همان امام يا نائب او است. چرا كه سياست تنها با قضاوت و آنچه كه مرتبط با آن مىباشد، تحقق پيدا مىكند. و با اين مقاصد مىتوان كتابهاى فقهى را طبقهبندى نمود.
- P} ر. ك: شهيد اوّل، القواعد و الفوائد، تحقيق سيدعبدالهادى حكيم، ناشر مكتبة المفيد، قم، ج1 ص{P .39 - 37 طرح شهيد اول بر اساس نظام درختى
عبادات
قرائتجهريه
شنيدنموسيقىغنايى
شنيدنىهاىواجب
شنيدنىهاىحرام
احكامشنيدنىها
اطلاعبرعيباجناس
نگاهبهمحرمات
ديدنىهاىواجب
ديدنىهاىحرام
احكامديدنىها
احكاملباس
ازالهنجاست
طهارات
وطى
نكاح
طلاق
احكاملمسكردنىها
احكامصيدوذباحه
احكاماطعمهواشربه
احكامچشيدنىها
احكامجلبمنفعتبالاصالة
احكاممربوطبهحفظ
عقل،نفس،دين،نسبومال
احكامدفعضرربالاصاله
احكامىكهمقصودبالتبعآن جلب منفعت يا دفع ضرراست
احكامىكهمقصودبالاصاله آن جلب منفعت يا دفع ضرراست
معاملات
صوم
صلات
حج
كفارات
فقه
(مباحث مربوط به جنبههاى اخروى)(مباحث مربوط به جنبههاى دنيوى)
طرح دوم شهيد اول بر اساس نظام درختى
وكالتتبرعى
اسبابحفظنسب
تحريمخيانت
حدقطعطريق
حدسرقت
تحريمغصب
اسبابحفظمال
ارثمنافع
وصيتبهمنفعت
اسبابافادهملكيتمنفعتباعقدغيرمعاوضى
اسبابافادهملكيتمنفعتباعقدغيرمعاوضى
اجاره
اسبابافادهملكيتمنفعتباعقدمعاوضى
حيازت
لقطه
غنيمت
ارث
احياىموات
اسبابافادهمالكعينبدونعقد
نذر
خمس
قبضزكات
وصيتبرعين
وقف
صدقه
هبه
مساقات
صلح
مضاربه
مزارعه
بيع
اسبابافادهملكعينباعقدغيرمعاوضى
اسبابافادهملكعينباعقدمعاوضى
شركت
مضاربه
وكالتبهجعل
اسبابتصرفدرمالغيربهخاطرمصلحتطرفين
وديعهمأذوندرنقل
وديعهغيرمأذوندرنقل
اسبابتصرفدرمالغيربهخاطرمصلحتمالك
اسبابتسلطبرمالغيربهخاطروضعيدبرمالغير
رجوعبايعبهعينمال درتفليس
بيعمالممتنعازحقواجب
مقاصدبرمماطل
شفعه
عاريه
اسبابقهرىتسلطبرملكغير
اسبابتصرفدرمالغيربه
خاطرمصلحتتصرفكننده
قضا
دعاوى
بينه
تحريمزناولواط
حدزنا
حدلواط
تحريممسكر
حدشربمسكر
اسبابحفظعقل
قصاص
ديه
دفاع
اسبابحفظنفس
جهاد
قتلمرتد
اسبابحفظدين
سفاهت
صباوت
جنون
حجر
وسيلهافادهى ملك
وسيلهتسلطبرملكغير
وسيلهجلبمصلحتودفعمفسد
وسيلهمنعمالكازتصرفدرمالخود
وسيلهحفظمقاصدپنجگانه(نفس،...
احكامىكهمقصودبالتبعآنجلبمنفعتيادفعضررازمكلفاست
بررسى طرح شهيد اوّل:
به نظر مىرسد اين طرح به هيچ وجه قابل دفاع نباشد، زيرا علاوه بر سليقهاى بودن معيار تقسيم، كه بر بعضى از طرحهاى گذشته نيز وارد بود، آنچنان تداخلى در ابواب فقه به وجود مىآيد كه بااصول تقسيم در تنافى است. اصولاً يكى از اهداف دستهبندى يك علم، اين است كه مطالبى كه قاعدتاً مىتوانند در كنار هم بيايند، يك جا جمع بشوند. در حالى كه اين طرح، عكس مطلب را نتيجه مىدهد. فى المثل، وكالت تبرعى و وكالت به جعل، منطقاً زير مجموعهى وكالت به شمار مىآيند، ولى در اين طرح، كاملاً از هم متمايز شده و يكى جزء اسباب تصرف در مال غير به جهت مصلحت مالك، و ديگرى، جزء اسباب تصرف در مال غير به جهت مصلحت طرفين قرار گرفته است.
چه اين كه در دستهبندى احكام مربوط به جلب منفعت يا دفع مفسده بالاصاله، اضطرابى نيز مشاهده مىشود، زيرا مشخص نيست كه اين بخش، زير مجموعهى، "معاملات" است يا "فقه". اگر به عنوان زيرمجموعهى معاملات تلقى شده است. با بعضى از اخصهاى آن نظير، احكام مربوط به قرائت جهريّه يا طهارت و ازاله نجاسات، هماهنگى ندارد. چون اين موارد مربوط به امور اخروى است.
و اگر به عنوان زير مجموعهى فقه تلقى شده است، با تقسيم ثنائى شهيد اوّل منافات دارد. چرا كه ايشان احكام شرعى را با توجه به غرض اهم آنها نسبت به دنيا و آخرت، به "عبادات" و "معاملات" تقسيم كرده است.
- 6 طبقهبندى فقه از ديدگاه صاحب مفتاح الكرامه
سيدمحمد جواد حسينىعاملى (متوفاى1226 ه. ق)از جمله فقيهانى است كه نسبت به طبقهبندى فقه، توجه نشان داده است. او در ابتداى كتاب متاجر، بعد از نقل طرح محقق حلّى و بيان وجه ملاك و معيار تقسيم، خود، طرح ديگرى ارائه داده و فقه را به چهار قسم عبادات، عادات، معاملات و سياسات تقسيم كرده است.
- P} ر. ك: حسينى عاملى، سيد محمدجواد، مفتاح الكرامه، تحقيق على اصغر مرواريد، دار التراث، الطبعة الاولى،1418) ه -1998 م، ج8 ص{P .3 ايشان در توجيه اين طرح مىنويسند:
مقصود از احكام شرعى، يا نظم بخشيدن به امور دنيوى است يا اخروى و يا هر دو. اگر مقصود، سامان دادن به امور اخروى باشد، همان عبادات است. و در صورت نخست، (اگر مقصود، امور دنيوى باشد) يا غرض و هدف آن، بقاى شخص يا نوع مىباشد كه همان "عادات" است. و يا هدف، مصالح مالى است كه به آن، و "معاملات" گويند. و يا مقصود، هم نظم بخشيدن به امور دنيوى و هم اخروى است كه "سياسات" ناميده مىشود.
- P}"و فى الثانى ان المقصود امّا انتظام احوال النشأة الاولى او لاخرى او كليهما، فان كان الثانى فهو الاوّل، او لاول، فامّا ان يتعلق الغرض ببقاء الشخص او النوع و هو الثانى، او المصالح الماليّه و هو الثالث، او الثالث فالرابع. و المطلوب على التقديرين حفظ المقاصد الخمس التى بنيت عليها الشرائع الاديان: و هى الدين و النفس و عقل و النسب و المال، فالدين بالعبادات، و النفس بشرع القصاص و الديات، و العقل بخطر مايزيله من المسكرات، و النسب بالمناكح و المواليد، و المال بالمعاملات و المداينات، و الكل باسياسيّات كالحدود و التعزيرات و القضايا و الشهادات".{P از ديدگاه صاحب مفتاح الكرامه، چه طرح محقق حلى را بپذيريم يا طرح خود ايشان را، هدف و فلسفهى تشريع احكام، حفظ مقاصد پنجگانهاى است كه اديان و شرايع بر آن بنا نهاده شدهاند. و آن، دين، نفس، عقل، نسب و مال است.
زيرا دين با عبادات، نفس به سبب تشريع قصاص و ديات، عقل به وسيله مانع شدن از چيزى (مسكرات) كه موجب ازالهى آن مىشود، نسب به وسيلهى ازدواج و توالد و تناسل، و مال به وسيلهى معاملات و مداينات، حفظ مىشوند.چه اين كه همهى اين امور به وسيلهى سياسيّات،مثل حدود و تعزيرات،قضايا و شهادات محفوظ مىمانند.
صدقه
عتق
اضحيه
وقف
صوم
زكات
صلات
عبادات
عادات
معاملات
سياسيات
فقه
طرح صاحب مفتاح الكرام بر اساس نظام درختى
حدودتعزيرات قضاياشهادات
بررسى طرح صاحب مفتاح الكرامه
اولاً:تقسيم احكام شرعى به موارد سه گانه (سامان بخشيدن به امور دنيوى، اخروى، و دنيوى و اخروى)، سليقهاى است. سير منطقى اين است كه گفته شود، احكام شرعى يا براى سامان بخشيدن به امور دنيوى يا اخروى است. آنگاه هر كدام به اقسام ديگرى تقسيم شوند.
و اگر معيار تقسيم، حفظ مقاصد پنجگانه (دين، نفس، عقل، نسب و مال) است، شايسته است كه فقه به پنج قسم تقسيم شود نه سه قسم.
ثانياً: ايشان در عبادت، نيّت را شرط دانش و هر چه كه "نيّت"، شرط در صحتش نباشد، عبادت نمىدانند. از طرفى، عبادت را عبارة اخراى آن چيزى مىدانند كه هدف آن، نظم بخشيدن به امور اخروى است.
لازمهى اين كلام اين است كه هر چيزى كه هدف از آن، سامان بخشيدن به امور اخروى است، بايد مقرون به "نيّت" باشد. در حالى كه بعضى از مباحث فقهى نظير طهارت در لباس براى نماز، تطهير از بول و غائط، براى نماز، امر به معروف و نهى از منكر و... با وجود اين كه در راستاى امور اخروىاند، مشروط به نيّت نمىباشند.
- 7 طبقهبندى فقه از ديدگاه فيض كاشانى
ملامحسين فيض كاشانى (متوفاى1090 ه) در كتاب "مفاتيح الشرايع"، فقه را به دو فنّ عمده- P} ر. ك: فيض كاشانى، محمدمحسن، مفاتيح الشرايع، ناشر: مجمع الذخائر الاسلاميه، قم، سال1401 ق، ج1 ص{P .36 تقسيم كرده است كه عبارت از:
الف: فن عبادات و سياسات:
در اين فن، شش مفاتيح است:
- 1 مفاتيح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همين مفاتيح وارد كرده است.
- 2 مفاتيح زكات، مباحث خمس و صدقات نيز در همين مفتاح است.
- 3 مفاتيح صيام. مباحث اعتكاف و كفارات در اين مفتاح وارد شده است.
- 4 مفاتيح حج. مباحث عمره و زيارات در اين مفتاح داخل شده است.
- 5 مفاتيح نذر و عهد، كه شامل مباحث ايمان و اصناف معاصى نيز مىشود.
- 6 مفاتيح حسبه و حدود، شامل مباحث افتاء، لقطه، دفاع، قصاص و ديات.
و خاتمه در جنائز، كه احكام مرضى و بعضى از وصيّت در اين خاتمه قرار داده شده است.
ب: فن عادات و معاملات:
در اين فن نيز، شش مفتاح و يك خاتمه قرار داده است:
- 1 مفتاح مطاعم و مشارب. احكام صيد و ذباحه در اين مفاتيح جاى داده شده است.
- 2 مفتاتيح مناكح و مواليد. احكام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ايلاء را در اين
مفتاح آورده است.
- 3 مفاتيح معايش و مكاسب، شامل مباحث احياء موات، اصطياد، استرقاق، بيع، ربا، شفعه، شركت، قسمت، مزارعه، مساقات، اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احكام مداينات از قبيل قرض، رهن، ضمان، حواله، كفالت، تفليس مديون، اقرار و ابراء و سائر امانات و ضمانات همچون وديعه، عاريه، غصب، اتلاف، لقطه و احكام تصرف بالنيابة مثل ولايت، وكالت و وصايت.
- 4 مفاتيح عطايا و مروات. مباحث هدايا، وقوف، سكنى، حبس، و صيّت به مال، عتق، تدبير و كتابت در همين مفاتيح داخل مىشوند.
- 5 مفاتيح قضايا و شهادات.
- 6 مفاتيح فرائض و مواريث.
و خاتمه در حيلههاى شرعى.
بررسى طرح فيض كاشانى:
اين طرح نيز همچون طرحهاى گذشته، به رغم دقت مرحوم فيض كاشانى، نتوانسته است از اشكال سليقهاى بودن دستهبندى به جهت عدم وجود معيار مشخص، و تداخل ابواب فقهى در يكديگر، دور بماند. و لذا مورد توجه علما نيز قرار نگرفت و هيچ فقيهى بر اساس آن مشى ننموده است.
ايلاء
فنعاداتومعاملات
خاتمهدرحيلههاىشرعى
مفاتيحفرائضومواريث
مفاتيحقضاياوشهادات
كتابت
وصيتبهمال
سكنى
وقوف
تدبير
عتق
حبس
هدايا
مفاتيحعطاياومروات
ظهار
لعان
مبارات
خلع
طلاق
مفاتيحمناكحومواليد
ذباحه
صيد
مفاتيحمطاعمومشارب
وصايت
وكالت
ولايت
تصرفبهنيابت
اتلاف
غصب
لقطه
عاريه
وديعه
اماناتوضمانات
كفالت
تفليس
اقرار
ابراء
رهن
ضمان
حواله
قرض
مداينات
قسمت
اصطياد
استرقاق
ربا
بيع
شفعه
شركت
احياىموات
مفاتيحمعايشومكاسب
بعضىازوصيت
احكام مرضى
خاتمهدرجنايز
ديات
قصاص
دفاع
لقطه
افتاء
مفاتيححسبهوحدود
قربات
معاصى
زيارات
عمره
ايمان
مفاتيح ندر و عهد
مفاتيح حج
كفارات
اعتكاف
صدقات
خمس
نجاسات
طهارات
مفاتيحصيام
مفاتيحزكات
مفاتيحصلات
فنعباداتوسياسات
فقه
طرح فيضكاشانى بر اساس نمودار درختى
- 8 طبقهبندى فقه از ديدگاه شهيد محمدباقر صدر
ايشان در كتاب "الفتاوى الواضحه" مباحث فقه را به چهار بخش به شرح ذيل تقسيم نموده است.
- 1 بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتكاف، حج، عمره و كفارات.
- 2 بخش اموال.
- 2 - 1 اموال عمومى، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زكات.
مراد شهيد صدر از اموال عمومى، اموالى است كه به فرد خاصى تعلق نداشته، بلكه براى مصالح عموم است.
كه طبيعتا مصارف آن نيز مشخص است. به همين جهت، بحث خمس و زكات را كه همهى فقها آن را در بخش عبادات آوردهاند، ايشان به خاطر اين كه جنبهى مالى آنها قوىتر است، در اين بخش گنجانده است.
- 2 - 2 اموال خصوصى، يعنى اموالى كه مالك يا مالكان مشخصى دارد كه به دو قسم تقسيم مىشود.
- 2 - 2 - 1 اسباب شرعى تملك يا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احياى موات، حيازت، صيد، تبعيّت، ميراث، ضمانات و غرامات.
2 - 2 - 2 احكام تصرّف در اموال. شامل مباحث بيع، صلح، شركت، وقف، وصيّت و معاملات.
- 3 بخش سلوك و آداب و رفتار شخصى، يعنى اعمال شخصى كه ربطى به عبادت و اموال ندارند. مانند:
- 3 - 1 روابط خانوادگى، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نكاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ايلاء،
- 3 - 2 روابط اجتماعى و مقررات مربوط به تنظيم رفتار فردى افراد جامعه، مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس و مساكن، آداب معاشرت، احكام نذر و عهد و يمين، ذباحه و امر به معروف و نهى از منكر.
- 4 بخش آداب عمومى، يعنى رفتار و سلوك دستگاههاى حكومتى و عمومى در مسايل قضا و حكومت، جنگ و صلح، روابط بينالمللى، ابواب و مباحث ولايت عامّه، شهادات، جهاد و حدود.
- P} ر. ك: صدر، محمدباقر، الفتاوى الواضحه، ج.1 ص {P .134 - 132
كفارات
حدود
جهاد
ولايتعامه
جنگ
صلح
حكومت
قضا
شهادات
آدابعمومى
امربهمعروفونهىازمنكر
ذباحه
يمين
عهد
احكامنذر
آدابمعاشرت
ملابسومساكن
اطعمهواشربه
روابطاجتماعى
ايلاء
لعان
ظهار
مبارات
خلع
نكاح
طلاق
روابطخانوادگى
بخشسلوك،آدابورفتارشخصى
معاملات
وصيت
وقف
شركت
صلح
بيع
احكامتصرفدراموال
غرامات
ضمانات
ميراث
تبعيت
صيد
حيازت
احياىموات
اسبابشرعىتملكخاص
اموالخصوصى
زكات
خمس
انفال
خراج
اموالعمومى
بخشاموال
عمره
حج
اعتكاف
روزه
نماز
عبادات
فقه
طرح شهيد محمدباقر صدر بر اساس نمودار درختى
بررسى طرح شهيد صدر
مرحوم شهيد صدر در اين دستهبندى، سعى نموده است تا مباحث فقه را با تقسيمبندى حقوقى جديد هماهنگ نمايد و در اين راستا موفق نيز شده است، ليكن جعل واژهى جديد، در صورتى بر واژههاى قديم نظير معاملات، سياسات و احكام، مزيت دارد كه نواقص تقسيمبندىهاى گذشته را نداشته باشد.
و چنين امرى البته در دستهبندى مرحوم شهيد صدر مشاهده نمىشود. يعنى همان اشكالهايى كه بر غالب تقسيم بندىهاى گذشته وارد بود، بر اين طبقهبندى نيز وارد است. و آن اين كه از معيار مشخصى تبعيّت نشده است و همين عدم تبعيّت از معيار منطقى واحد، موجب شده است كه بحث خمس و زكات را كه همهى فقها در بخش عبادت جاى دادهاند، ايشان به جهت كاربرد مالى آن، در بخش اموال قرار بدهد.
- 9 طبقهبندى فقه از كتاب رسالهى نوين
عبدالكريم بى آزار شيرازى در كتاب رسال نوين، دستهبندى ديگرى ارائه داده است. او در اين كتاب، فقه را به چهار قسمت عمده تقسيم كرده كه عبارتنداز:
- 1 عبادات، شامل طهارت و پاكيزگى، نماز، روزه، اعتكاف و حج و زيارت خانه خدا.
- 2 مسائل اقتصادى:
- 2 - 1 اقتصاد سياسى و اجتماعى، مثل ماليات در اسلام، زكات و خمس.
- 2 - 2 اقتصاد مردمى مثل وقف، حبس، هبه، صدقه، وصيّت، كفّاره، نذر و حجر.
- 2 - 3 اقتصاد بازرگانى از قبيل تجارت، صلح، مضاربه، ربا، وديعه، بانكها، سفته، بليطهاى بختآزمايى و بيمه.
- 2 - 4 اقتصاد كشاورزى، نظير، شركت، تقسيم و تفكيك، شفعه، مزارعه، مساقات، اجاره و سرقفلى، استخدام و جعاله.
- 3 مسائل خانواده همچون تشكيل خانواده، تغذيه و بهداشت، حقوق خانواده، تفريح و سرگرمى، طلاق، مرگ وارث.
- 4 مسائل سياسى و حقوقى، شامل حكومت قانون، حكومت مردم، خدمتگزاران، حقوق قضايى از قبيل قضاوت و شهادت، حقوق اقليتها و حقوق جزايى مثل حدود، قصاص، ديات و ضمان.
- P} بى آزار شيرازى، عبدالكريم، رساله نوين، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص {P .59 - 54
بيمه
مسائلاقتصادى
ضمان
ديات
قصاص
حدود
جقوقجزايى
شهادت
قضاوت
حقوققضائى
حقوقاقليتها
خدمتگزاران
حكومتمردم
حكومتقانون
مسائلسياسىوحقوقى
ارث
مرگ
طلاق
تفريحوسرگرمى
تغذيهوبهداشت
حقوقخانواده
تشكيلخانواده
وقف(تعميمثروت)
مسائلخانواده
بليطهاىبختآزمايى
سفته
بانكها
وديعه
ربا
مضاربه
صلح
تجارت
اقتصادبازرگانى
جعاله
استخدام
اجارهوسرقفلى
مساقات
مزارعه
شفعه
تقسيموتفكيك
شركت
اقتصادكشاورزى
حجر(حفاظتاموالجامعه)
كفاره
نذر
وصيت
صدقه(كمكبهمستمندان)
هبه(بخشش)
حبس(واگذارى)
اقصادمردمى
خمس
زكات
ماليات
اقتصادسياسىواجتماعى
حجوعمره
اعتكاف
روزه
نماز
طهارتوپاكيزگى
عبادتخودسازى
فقه
نمودار درختى طرح شماره(8)
بررسى طرح رساله نوين
- 1 جعل واژهاى جديد و گنجانيدن ابواب فقهى تحت آن، در صورتى قابل دفاع است كه با محتواى آن ابواب نيز سنخيت داشته باشد و در اين طرح اين نكته لحاظ نشده است، براى اين كه بحث زكات و خمس، از زير مجموعهى عبادات خارج شده و تحت اقتصاد سياسى و اجتماعى قرار داده شده است با اين كه اكثريت فقها آنها را به عنوان يك مبحث عبادى مطرح كردهاند. و يا مثلا كفاره، زير مجموعهى اقتصاد مردمى قرار داده شده در حالى كه عبادت بودن آن را همهى فقها صحّه مىگذارند. و يا امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از موضوعات مسئلهى حكومت مردم بر مردم. اخص مسائل سياسى و حقوقى آورده شده است با اين كه خيلى از فقها آن را به عنوان يك بحث عبادى مطرح نمودهاند.
- 2 در علم فقه، مباحثى از قبيل بيع و شراء، شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره وكالت و... به عنوان يك معامله مطرح است و لذا تمام مباحث جانبى آن در صدد صحت و عدم صحت اين معاملهاند.
مثل بحث از اركان، شرايط، احكام وضعى از قبيل فسخ و انفساخ، احكام تكليفى از قبيل وجوب، حرمت، كراهت و استحباب. در حالى كه در طرح مذكور، اين هدف اصلى، كمتر مورد توجه قرار گرفته است و لذا چيزى به عنوان واژه "معاملات" در اين طرح ديده نمىشود. بله فلسفهى اين مباحث البته تدوين يك نظام اقتصادى سياسى يا اجتماعى و يا نظام خانوادگى صحيح و سالم است. بنا بر اين طرح فوق الذكر براى فلسفهى فقه مفيد است ولى براى علم فقه كه ضوابط خاص خود را دارد، ناقص است.
- 10 طبقهبندى فقه از كتاب "الفقه المأثور"
آيتاللّه مشكينى در كتاب "الفقه المأثور" تقسيم ديگرى را برا فقه ارائه داده است كه عبارتنداز:
- 1 عبادات، يعنى اعماليكه قصد تقرب الهى در آن شرط است، مثل طهارت سه گانه - وضوء، غسل و تيمم -، صلات، صوم، اعتكاف، حج و عمره و كفارات.
- 2 شؤون فردى، يعنى اعمالى كه مترتب بر تصرف مالى نبوده و هيچ ربطى هم به مسائل جامعه ندارد. بلكه اعمالى است كه اصالتاً وظايف خاص مكلف و در ارتباط با پروردگارش است، مثل كتاب مياه، تخلّى، نجاسات، اوانى (ظرفها)، مطهرات، نذر، عهد، يمين، اطعمه و اشربه و دفاع از نفس.
- 3 شؤون عائليّه كه متكفل رفتار با اهل و ارحام و مثال آن است. مثل كتاب نكاح، طلاق، ايلاء، تجهيز اموات وارث.
- 4 اموال فردى كه مشتمل بر انحاء قيام به امر اين اموال و تصرف در آن از جهت تحصيل، حفظ و مبادله است.
مثل احياء موات، صيد و ذباحه، لقطه، تكسب، بيع، اجاره، جعاله، صلح، رهن، مضاربه، شركت، مزارعه، مساقات، ضمان، حواله، كفالت، وكالت، وديعه، عاريه، وقف، هبه، مسكنى، عمرى، رقبى، وصيت غصب.
- 5 ولايات، يعنى آنچه كه در ارتباط با حاكم و امت در جامعهى اسلامى است، مثل كتاب جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، خمس، زكات، انفال، خراج، سبق ورمايه، تفليس و حجر.
- 6 شؤون قضائيه و جزائيه، يعنى آنچه را كه مربوط به نزاعها و تجاوز به حدود الهى است، مثل كتاب قضاء شهادات، اقرار، حدود، قصاص و ديات.
- P} على، فيض (مشكينى)،الفقه المأثور، انتشارات دفتر نشر الهادى، قم، چاپ دوّم، سال1418 ق - ص{P .13 - 14 به نظر مىرسد اشكالى كه بر طرح شماره8 وارد شد، بر اين طرح نيز وارد است.
ديات
قصاص
حدود
اقرار
شهادات
قضا
امربهمعروف
ونهىازمنكر
خمس
زكات
انفال
خراج
سبقورمايه
تفليس
حجر
جهاد
وقف
عاريه
وديعه
وكالت
كفالت
صيدوذباحه
لقطه
تكسب
اجاره
بيع
جعاله
مساقات
صلح
مضاربه
رهن
ضمان
حواله
شركت
مزارعه
احياءاموات
شؤنقضائيه
ارث
تجهيزاموات
ايلاء
طلاق
نكاح
تخلى
نجاسات
اوانى
مطهرات
نذر
عهد
يمين
اطعمهواشربه
دفاعازنفس
مياه
كفارات
حجوعمره
اعتكاف
صوم
صلات
تيمم
غسل
وضو
طهارات
ولايات
اموالفردى
شؤن عائليه
شؤنفردى
عبادات
فقه
طرح شماره9 بر اساس نظام درختى
ب: طبقهبندى فقه از ديدگاه اهل سنت
در متون فقه شافعى، مباحث فقهى به چهار دسته تقسيم شده كه عبارت است از:
- 1 عبادات، شامل مباحث طهارت، نماز، روزه، زكات، حج و عمره.
- 2 معاملات مثل بيع، رهن، شفعه، حجر، حواله، ضمان، وديعه عاريه، وكالت، قراض، شركت، اجاره، مساقات، مزارعه، غصب، هبه، لقطه، جعاله، وصيّت، وقف، اقرار، فرائض.
- 3 مناكحات، همچون ازدواج، طلاق و...
- 4 جنايات از قبيل ديات، قصاص و...
- P} محمد على، شيخ الاسلام، راهنماى مذهب شافعى، ج{P .1 اين تقسيمبندى متأثر از تقسيم امام محمد غزالى در كتاب احياء العلوم است. ايشان در اين كتاب احكام و مقررات مذهبى و اخلاقى اسلامى را به چهار گروه عبادات، عادات، منجيات و مهلكات تقسيم كرده است.
بعضى از علماى متأخر اهل سنت، فقه را به سه بخش تقسيم كردهاند، كه عبارت است از- 1 عبادات- 2 اصول اخلاقى- 3 احكام قانونى. و قسم اخير را به شش بخش فقه جزايى، احوال شخصيه، فقه معاملاتى، مخاصمات، سِيَر و احكام سلطانيه، تقسيم كرده است.
- P} ر. ك: صجحى محمصانى، فلسفه التشريع فى الاسلام ص{P .20 مشكل اين دستهبندىها نيز هم چون دستهبندىهاى گذشته در سليقهاى بودن آن است، چه اين كه به فلسفهى فقه بيشتر توجه شده است تا آن چه را كه معمولا ابواب فقهى به دنبال آن مىباشند.
فقه، وظايف مكلف را يا از جهت عبادت مورد ملاحظه قرار مىدهد و يا از جهت معامله. و لذا اگر بحث نكاح را نيز مطرح مىكند از اين جهت است كه وظيفهى او را به لحاظ نوع معامله، صحت شرايط و اركان معامله و موانع تحقق اين معامله، مشخص نمايد. امّا اين كه در مجموع، مباحث ازدواج و طلاق، چيزى غير از مسئلهى بيع و شراء است. مربوط به فلسفهى تشريع فقه است.
طبقهبندى فقه بر اساس منطق اصطلاحنامه
طبقهبندى يك علم از طريق اصطلاحنامه (تزاروس) ويژگىهاى مختص به خود را دارد. برخى از آنها عبارت است از:
- 1 در انتخاب مقسمها، سعى مىشود از واژههاى موجود در همان علم استفاده شود تا با آن چه كه پديد آورندگان علم در نظر داشتهاند منافات نداشته باشد.
- 2 در اقسام تداخل به وجود نمىآيد. نهايت اين است كه يك قسم، چند اعم منطقى داشته باشد. در حالى كه در اكثر دستهبندىهاى مطرح شده. اين تداخل وجود داشت.
- 3 محورهاى اصلى علم متشتّت نمىشود. بلكه هم چون مخروطى مىماند كه از هرم، شروع و با يك سير طبيعى به قاعده ختم مىشود.
- 4 محدوده مفهومى يك مقسم مشخص مىشود. زيرا چه بسا معناى اراده شده از يك مقسم، ميان دو نفر فرق داشته باشد و طبيعى است كه در اين صورت، اقسام نيز به تبع آنها تفاوت پيدا مىكند.
- 5 محورهاى اوليهى يك علم از آن چنان جامعيتى برخورددار مىباشد كه بتواند موضوعات جديد و مستحدثه را در خود جاى بدهد.
- 6 براى اينكه اخصهاى يك موضوع لجام گسيخته نباشد، مسئلهى عبارت راهنما در اصطلاحنامه تعبيه شده تا با ذكر لحاظ تقسيم، هر يك از اخصها با عِدل خود در يك جا جمع شده و هم به اين طريق اطلاع كاملترى به مخاطب داده شود.
در طرح پيشنهادى، تمام ويژگىهاى فوق الذكر لحاظ شده و لذا علم فقه به دو بخش عمده عبادات بالمعنى الاعم و معاملات بالمعنى الاعم تقسيم شده است.
توضيح اين كه عبادات در متون فقهى به چند معنا آمده است.
اول: عبادات بالمعنى الاخص، يعنى آن عملى كه شرط صحتش اين است كه با قصد قربت به جا آورده شود.
دوم: عبادات بالمعنى الاعم، يعنى آن اعمالى كه صحتش منوط به قصد قربت نيست اگر چه با قصد قربت به جا آورده شود.
سوم: آن قبيل وظايف تعبدى مكلف كه متوقف بر هيچ انشائى نيست.
- P} ر. ك: ميرزاى نائينى، كتاب المكاسب و البيع، ناشر، مؤسسه نشر اسلامى،.1413 جلد1 ص{P .81 سيد يزدى در حاشيه مكاسب نيز به دو معناى اوّل اشاره كرده مىنويسند: اگر يك عملى با قصد- P} سيد يزدى، حاشية المكاسب، الطباعة و النشر، اسماعيليان الطبعة8731 ه. ج1 ص{P .25 امتثال به جا آورده شود، قطعا عبادت است. مثل عملى را كه انسان بر اساس اوامر توصلى انجام مىدهد و لذا گفتهاند، عبادت دو قسم است:
- 1 عبادات بالمعنى الاخص
- 2 عبادات بالمعنى الاعم.
از مطالب فوق الذكر اين نتيجه به دست مىآيد. آنهايى كه عبادت را منحصر در صلات، صوم، حج، اعتكاف، خمس و زكات كردهاند، منظورشان، عبادت بالمعنى الاخص است، يعنى آن اعمالى كه بايد با قصد قربت به جا آورده شود. نظير مرحوم "سلاّر" و "قاضى ابن براج".
- P} ر. ك: المراسم العلويه فى الاحكام النبوية، سلاّر، ص- P}{P .25 ر. ك: المهذب، قاضى ابن براج، ص{P .19 و آنهايى كه خود را از اين انحصار خارج كرده و موارد ديگرى را نيز جزء عبادات آوردهاند، مرادشان، عبادات بالمعنى الاعم است، نظير ابو الصلاح حلبى كه مواردى از قبيل وصيّت، اداى- P} ر. ك: الكافى فى الفقه، ابو الصلاح حلبى، ص{P .109 امانت، احكام جنازه، عهد و پيمان را در زير بخش عبادات آورده است. و محقق حلّى صاحب شرايع كه جهاد و امر به معروف و نهى از منكر را در زمره عبادات قرار داده است. و يا صاحب مفتاح الكرامه- P} ر. ك: مفتاح الكرامه، حسينى عاملى، ج8 ص{P .3 كه امورى همچون وقف، اضحيّه، عتق و صدقه را جزء عبادات آورده است.
در طرح پيشنهادى نيز يكى از محورهاى اصلى فقه "عبادات" قرار داده شده ليكن با توجه به محدوده معنايى آن، لذا از مفهوم عبادت، معناى عام آن قصد شده است تا هم در تقسيمبندى فقه از واژههاى اجنبى و تحميلى، استفاده نشود و هم جايگاه مواردى را كه اختلاف برانگيز بوده مشخص شود. زيرا طبيعى است آنهايى كه از عبادات، معناى خاص آن را قصد كردهاند به هيچ وجه نمىتوانند مواردى هم چون امر به معروف و نهى از منكر و يا جهاد را كه شرط صحتشان، قصد قربت نيست، جزء عبادات بياورند. امّا آنهايى كه از اين واژه، معناى عام آن را قصد كردهاند، چنين مشكلى ندارند، مثل همهى آنهايى كه "عبادت" را به رابطه عبد با پروردگارشان تفسير كردهاند.
- P} مكارم شيرازى، ناصر، انوار الفقاهه، كتاب التجاره، ناشر مؤسسه مطبوعات هدف، ص-7 محقق حلّى، مختصر النافع، تحقيق به اشراف شيخ قمى، ناشر مؤسسة البعثة، تهران،1410 ه، طبع دار التقريب قاهره، ص{P .9 معاملات نيز به چند معنا آمده است.
اولاً: معاملات بالمعنى الاعم. يعنى آن كه صحتش متوقف بر انجام آن به داعى قربت نيست، چه متوقف بر انشاء باشد چه نباشد، و توقف بر انشاء، چه از يك طرف باشد و چه از دو طرف.
- P} ر. ك: كتاب المكاسب و البيع، ميرزاى نائينى، ج1 ص- 81 شيخ انصارى، كتاب الطهارة، ناشر مؤسسة آل البيت، ج2 ص170 و{P .401 دوّم: معاملات بالمعنى الاخص، يعنى آن چه كه متوقف بر انشاء است ولو اين كه توقف، يك طرفه باشد.
- P} همان.{P سوّم: آن چه كه متوقف بر انشاء از دو طرف است. اين معنا اخص از دو معناى فوق بوده زيرا تنها منحصر در عقود است، و مراد بعضى از فقها در آنجا كه ايقاعات را در مقابل معاملات قرار دادهاند، معناى سوم از معناى معاملات است.
- P} ر. ك: شيخ محمد حسن، جواهر الكلام، ج8 ص- 290 جواهر الكلام ج10 ص375 و{P .377 بعضى نيز معاملات بالمعنى الاعم را به آن چيزى تفسير كردهاند كه متكفل بين انسان و غير اوست.
- P} ر. ك: انوار الفقاهه، كتاب التجارة، ص{P .7 در طرح پيشنهادى نيز يكى از محورهاى اساسى، معاملات است ليكن معاملات بالمنى الاعم، كه هم عقود و ايقاعاترا در بر بگيرد و هم موضوعاتى كه نه عقد است و نه ايقاع، كه بعضى از فقها اين موضوعات را تحت عنوان"احكام" و "سياسات" آوردهاند.
عاريه
وديعه
وكالت
عقودجايزازطرفواحد
عقودجايزالطرفين
مزارعه
اجاره
بيع
عقودلازمازطرفواحد
عقودلازمالطرفين
عقودجايز
عقودلازم
ايقاعات
عقوديامعاملاتبالمعنىالاخص
سياسات
مكاسب
معاملات(خاص)
كفارات
زكات
خمس
عباداتمالى
اعتكاف
صوم
صلات
عباداتبدنى
جهاد
امربهمعروفونهىازمنكر
طهارات
عباداتبالمعنىالاخص
معاملات(عام)
عباداتبالمعنىالاعم
فقه
نمودار درختى فقه بر اساس اصطلاحنامه
(به لحاظ تمييز)
(به لحاظ اذن)
(به لحاظ اطلاق و تقييد)
(به لحاظ ضمان)
(به لحاظ صيغه)
(به لحاظ محجوريت عاريه دهنده)
(به لحاظ عدم مالكيت عاريه دهنده)
(به لحاظ اشتراط)
(به لحاظ عدم قابليت انتقال مستعار)
عاريهصبىغيرمميز
عاريهصبىمميز
عاريهصبىغيرمأذون
عاريهصبىمأذون
عاريهمطلق
عاريهمقيد
عاريهغيرمضمونه
عاريهمضمونه
عاريهعقدى
عاريهمعاطاتى
عاريهسفيد
عاريهمفلس
عاريهصبى
عاريهمجنون
عاريهمالغير
عاريهرهن
عاريهغاصب
عاريهمستأجر
عاريهمستعير
عاريهبهعاريه
عاريهبهشرطضمان
عاريهزمينبراىزراعت
عاريهزمينبراىدفن
عاريهسكنى
عاريهزمين
عاريهديوار
عاريه(عقد)
نمودار درختى باب عاريه
اين باب به جهت مختصر بودن آن انتخاب شده است فقه
تا چگونگى طبقهبندى ابواب فقهى و مندرج بودن آنهامعاملات(عام)
در زير بخش فقه مشخص شود.معاملات(خاص)
عقود
عقودجايز
عقودجايزالطرفين
مآخذ و منابع
- 1 سلار بن عبدالعزيز ديلمى، ابى يعلى حمزه، المراسم العلويه فى الاحكام النبوية، الطبعة1414 ه. مطبعه امير، قم، ناشر المعاونية الثقافية المجمع العالمى لاهل البيت (ع).
- 2 شيخ طوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، الجمل و العقود، كتاب طهارت.
- 3 ابو الصلاح حلبى، الكافى فى الفقه.
- 4 قاضى ابن البراج، المهذب، تحقيق به اشراف جعفر سبحانى، ناشر جامعة المدرسين قم،.1406
- 5 محقق حلّى، ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن الحسن،شرايع الاسلام، تحقيق عبد الحسين محمد على، دار الاضواء بيروت ج.1
- 6 محمدجواد مغنيه، فقه الامام جعفر الصادق (ع)، ناشر، دار الجواد بيروت،چاپ پنجم، سال.1404 ج.3
- 7 شهيد اوّل، القوائد و الفوائد، مكتبة المفيد، قم، ج.1
- 8 مطهرى، مرتضى، آشنايى با علوم اسلامى، انتشارات صدرا.
- 9 حسين عاملى، سيد محمد جواد، مفتاح الكرامه، تحقيق على اصغر مرواريد، دار التراث، الطبعة الاولى،1418 ه، ج.8
- 10 فيض كاشانى، محمد حسن، مفتاتيح الشرايع، ناشر، مجمع الذخائر الاسلاميه، قم، سال1410 ق ج.1
- 11 شهيد صدر، محمدباقر، الفتاوى الواضحة، ج.1
- 12 بىآزار شيرازى، عبدالكريم، رساله نوين، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
- 13 فيض (مشكينى)، على، الفقه المأثور، انتشارات دفتر نشر الهادى، قم، چاپ دوم، سال1418 ق.
- 14 شيخالاسلام، محمدعلى، راهنماى مذهب شافعى، ج.1
- 15 صبحى محمصانى، فلسفة التشريع فى الاسلام.
- 16 ميرزاى نائينى، كتاب المطالب و البيع، ناشر، مؤسسه نشر اسلامى،.1413 ج.1
- 17 مكارم شيرازى، ناصر، انوار الفقاهه، كتاب التجارة، ناشر مؤسسه مطبوعات هدف.
- 18 محقق حلّى، مختصر النافع، تحقيق به اشراف شيخ قمى، ناشر مؤسسه البعثة، تهران،1410 ه، طبع دار التقريب قاهره.
- 19 شيخ محمدحسن، جواهر الكلام ج8 و ج.10
- 20 سيديزدى، حاشية المكاسب، الطباعة و النشر، اسماعيليان الطبعة1378 ه، ج.1
مقدمه
بسيارى از انديشهورزان، عصر كنونى را عصر اطلاعات نام گذاشتهاند و به دنبال آن جامعهاى را كه در عصره علم و پويايى، پيشتاز مىدانند كه كه اساساً از دو عنصر اطلاعات و اطلاعرسانى برخوردار باشد. و جامعهاى مىتواند موّفق باشد كه از دو عنصر به شايستگى بهرهمند گردد. و بدون هر يك، قطعاً آن جامعه با نارسايىهاى سختى رو به رو خواهد شد. و اين هم به دليل نبود اطلاعات و يا در اختيار نداشتن دانش اطلاعرسانى است كه هر يك مىتواند جامعهاى را به بحران يا واپس گرايى بكشاند.
مفهوم اطلاعرسانى
اصطلاح اطلاعرسانى مركب از دو كلمه اطلاع و رسانى است. اطلاع در لغت به معناى معلومات و دانش آمده است؛ اميا با كمى تأمل مىتوان به تفاوت بين اطلاعات و معلومات دست يافت. معلوما نسبت به ذهنيات اطلاق دارد؛ يعنى مطلق آن چه كه در ذهن است. و حال آن كه اصطلاح اطلاعات مفيد به مفاهيم و معلوماتى است كه ارزش شناساندن و اطلاع دادن را دارند؛ و به عبارت ديگر، معلومات كليدى و محورى و قابل اطلاع دادن.
امّا جزء دوم و رسانى به معناى رسانيدن آمده است.
با توجه به تحليل نحوى اطلاعرسانى به تعريف اصطلاحى آن خواهيم پرداخت. اطلاعرسانى به معناى "مناسب سازى اشاعه اطلاعات" و در تعريف ديگر به معناى "دانشى كه درباره كيفيت و- P} عباس حرى، مرورى بر اطلاعات و اطلاعرسانى ص64 ناشر كتابخانه س اول{P .1372 كاربرد اطلاعات، نيروهاى حاكم بر جريان اطلاعات و همه ابزارهاى آماده سازى اطلاعات براى دسترسى و استفاده مطلوب تحقيق مىكند" است.
- P} محمدباقر مقدم، در آمدى بر ردهبندى علوم ص47 ناشر كتابخانه آيتالله مرعشى سال1373 چاپ اول.{P تعريفهاى ياد شده، به عملكردهاى علم اطلاعرسانى نظر دارد و تعريفى منطقى از اطلاع رسانى به ما ارائه نمىدهد. در عين حال، اين تعريفها حاوى نكات مهمى هستند كه عبارتاند از:
الف: اطلاعرسانى علمى آلى است.
ب:غايت در اين علم دسترسى راحت و دقيق به اطلاعات مىباشد.
علم اطلاعرسانى از جمله علومى هست كه شباهت بسيارى به علم منطق دارد "با فرض لازم دانستن موضوع براى علم" چه در موضوع و چه در غايت و چه در نوع، علم اطلاع رسانى، چنان كه بيان شد، از جمله علوم آلى به شمار مىآيد همانند علم منطق، موضوع علم منطق معلومات تصورى و تصديقى. و موضوع علم اطلاعرسانى، اطلاعات است كه در واقع همان معلومات تصورى و تصديقى قابل ارائه و مهم هست؛ پس علم اطلاعرسانى، علم چگونه دست يافتن به اطلاعات است به اين صورت كه چگونه مىتوان از اطلاعات موجود به اطلاعات ناشناخته رسيد.
نتيجه، اين مىشود كه فلسفه وجودى علم اطلاع رسانى، دست يابى آسان به اطلاعات است. و اين امر متوقف به دو عنصر الف: مناسب سازى مطلوب اطلاعات ب: سرعت لازم براى رسيدن به اطلاعات
بنا بر اين، شيوهاى در علم اطلاع رسانى مقبول است كه اين دو اصل را رعايت كند.
ضرورت پرداختن به علم اطلاعرسانى
با توضيحات ارائه شده تا حدّى ضرورت پرداختن به علم اطلاعرسانى روشن شد؛ خصوصاً گسترده علوم به قدرى هست كه ديگر فرصت پرادختن به همه و حتّى بعضى از آنها امكانپذير نيست. زمان و دقت در عصر كنونى از آن چنان اهميتى برخوردار گرديده كه ملتهايى هر چند با اطلاعات غنى و بالا با نداشتن علم اطلاعرسانى محكوم به فنا هستند. و اين مهم در دنياى كنونى به روشنى ديده مىشود.
دنياى اسلام با آن همه ذخيره اطلاعاتى نتوانسته است به نحو بايسته خود را مطرح كند. و اين، به دليل اهتمام نداشتن به اين علم حيات بخش است؛ خصوصا اين خلأ در حوزههاى علمى قابل حس است. به اميد روزى كه در حوزههاى علميه به اين امر بيش از پيش بها داده شود. البته چند سالى است مركز مطالعات و تحقيقات علوم اسلامى حوزه علميه قم به كوشش افراد كارشناس به اين مهم پرداخته كه انصافاً كارهاى بزرگى در حوزههاى دينى از جمله فلسفه، كلام و اصول انجام شده و به پايان رسيده و هم چنين در حوزه فقه، اخلاق و حديث كار هنوز به اتمام نرسيده است. در هر حال، اين زحمات آيندهاى روشن را به اهل علم و خرد نويد مىدهد.
فصل اول: شيوههاى اطلاع رسانى
اطلاع رسانى از آن رو كه علمى كاربردى و تجربى است شيوههاى گوناگونى براى نيل به آن ابداع شده است كه به اختصار به مهمترين آنها اشاره مىشود:
الف: چكيدهنويسى
يكى از روشهاى اطلاعرسانى، چكيده نويسى است. از چكيده، تعريفهاى گوناگونى شده كه به چند تعريف بسنده مىشود "چكيده، خلاصهاى است دقيق و صحيح از يك نوشته كه ممكن است شامل فشرفه تمام مطلب مهم يا فشرده قسمتهاى ويژه يا فهرستى از محتواى نوشته آن باشد" و يا- P} جنيفر راولى، نمايه سازى و چكيده نويسى ص19 ناشر، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى ت نشر1374 چاپ اول.{P در تعريفى ديگر "چكيده نويسى ارائه خلاصه فشرده و نكات اصلى مدرك است و بايد طورى تنظيم شود كه استفاده كننده بتواند و تصميم بگيرد كه به اصل مدرك رجوع كند يا خير".
- P} على بخشى، نمايه سازى همارا ص1 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايرانى س نشر{P .1372 هر گاه روى تعريفهاى داده شده دقت شود. در آن چند ويژگى برجسته به چشم مىخورد: الف) يك چكيده بايد مختصر و تا حد امكان از كلمات كمترى تشكيل شده باشد؛ ب) بايد نكات اصلى و محورى مورد توجه قرار گيرد؛ ج) مطالب بايد با مطالب مدرك تطبيق داشته باشد؛ بنا بر اين، مراجعه كننده با رجوع به چكيدهها مىتواند مطلب مورد نظر خود را پيدا كند و از اتلاف وقت جلوگيرى كند.
ب: ردهبندى
دومين شيوه، ردهبندى است كه نخست مفهوم لغوى و اصطلاحى آن بررسى مىشود. رده در لغت به معناى دستهها و گروههاى متمايز از يك ديگر آمده؛ اما در اصطلاح تعريفهاى گوناگونى دارد كه به اختصار بعضى از آنها بيان مىشود: "گروهى كه داراى ويژگىهاى يكسان باشند رده ناميده مىشود" و در تعريف ديگر "ردهنبدى به معناى مرتبسازى و تنظيم اشيا (عينيات) يا افكار- P} محمدباقر مقدم، در آمدى بر ردهبندى علوم ص38 ناشر كتابخانه آيتالله مرعشى سال نشر1373 چاپ اول. {P (ذهنيات) بر اساس مابه الاشتراكات و مابه الامتيازات ذاتى يا صفاتى..." و يا در تعريف ديگر آمده- P} همان ص {P .40 "ردهبندى عبارت از قرار دادن چيزهاى شبيه در كنار يك ديگر".
- P} پاولين آترتون، مبانى نظامهاى خدمات اطلاعات ص286 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1373 از مهمترين و مشهورترين ردهبندىها مىتوان به ردهبندى ديويى اشاره كرد. ايشان علوم را به ده رده تقسيم كرده و بعد از آن هر رده را به ده رده ديگر. به همين ترتيب و علت به ردهبندى دهدهى شهرت گرفته است؛ بنا بر اين، مراجعه كننده هر رده انتخابى را كه مىبيند مىتواند مفاهيم و يا كتاب مورد نظر خود را پيدا و از اتلاف وقت جلوگيرى كند.
ج: نمايهسازى
يكى ديگر از روشهاى اطلاع رسانى، روش نمايه سازى است. نمايه در لغت به معناى شكل و نمايش آمده و در اصطلاح به معناى "توصيف محتوايى اطلاعاتى مدرك در قالب واژهها" و در- P} على آقابخشى، نمايه سازى همارا ص1 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 تعريف ديگر "فرايند شناخت و تعيين نشانهها و توصيفگرها، سر عنوانهاى يك مدرك اطلاق مىشود كه محتواى موضوع آن را مشخص كرده و نمايه شده به بازيابى مطالب اطلاعات معين كمك مىكند" و يا اين كه "نمايه سازى عبارت از يك رشته محلهاى دستيابى سازمان يافته كه استفاده- P} پاولين آترتون، مبانى نظامها و خدمات اطلاعات ص296 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1373 كننده را از اطلاعات معلوم به اطلاعات اضافى ناشناخته راهنمايى مىكند".
- P} جنيفر راولى، نمايه سازى و چكيده نويسى ص84 ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر1374 چاپ اول.{P در يك مقايسه مىتوان گفت كه بين اين سه شيوه نقاط مشترك اختلافى وجود دارد كه در پى مىآيد:
نقاط مشترك
الف: توجه به مفاهيم محدورى و مهم در اين سه شيوه يك اصل است، چرا كه هم نمايه ساز به دنبال نماياندن مطالب اطلاعاتى است و هم چكيده نويس به دنبال خلاصه كردن مطالب و مفاهيم محورى است و هم ردهبند، ردهبندى مفاهيم محورى پى مىگيرد.
ب: دورى از چيزهاى حشو و مفاهيم غير ضرورى از ديگر نكات مشترك اين سه شيوه است؛ چرا كه هم نمايه ساز فقط نكات مهم را مىنماياند و هم رده بند فقط مفاهيم مهم را ردهبندى مىكند و هم چكيدهنويس از مفاهيم غير ضرورى و الفاظ اضافى پرهيز دارد.
ج: سرعت در بازيابى اطلاعات، يك اصل ديگر براى اين سه شيوه است چون هر سه اين روشها، جوياى بازيابى دقيق و سريع هستند.
نقاط ممتاز
نگاه يك چكيدهنويس، به اطلاعات مدرك چكيده شده است؛ و به عبارت ديگر، يك چكيدهنويس اطلاعات و مفاهيم مفيد به مدرك را دنبال مىكند. و شخص جوينده با يك دسته اطلاعات چكيده شده مواجه مىشود و با انتخاب آنها مىتواند به مطالب مدرك دست پيدا كند و قدرت انتخاب او محدود به مدرك چكيده شده است؛ پس اطلاعرسانى تا حدّ مدرك چكيده شده است.
اميا نگاه يك ردهبند دقيقاً مقابل چكيدهنويس است به اين معنا كه ردهبند به مفاهيم به شكلى كاملاً استقلالى و انتزاعى نگاه مىكند تا بتواند به يك رده بندى دست پيدا كند؛ به همين علت نگاه او به مدرك صرفاً براى قرار دادن مفاهيم مدرك در يكى از طبقات به نحو خيلى كلى است و ديگر همانند يك چكيدهنويس در قيد مدرك نيست تا ناچار باشد جزئيات را مورد توجه قرار دهد؛ و به همين علت، شويه ردهبندى، مورد توجه كتابخانهها قرار گرفته است و مدارك را به وسيله اين شيوه طبقهبندى مىكنند؛ البته در خصوص ردهبندى، اين مطلب قابل ذكر است كه هدف از ردهبندى را منحصر در طبقهبندى مدارك كردن اشتباه است بلكه بايد گرفت چيزى كه بيشتر مورد توجه كتابداران قرار گرفته است، چنان كه بعضى از مؤلفان قائل هستند كه اين انحصار اشتباه است.
- P} على آقا بخشى، نمايهسازى همارا ص1 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 اما نگاه يك نمايهساز هم به مفاهيم است و هم به مدارك، يه اين صورت كه نمايهساز هم نگاه استقلالى و موضوعى به مفاهيم دارد، امّا نه فقط يك نگاه كلى و مىتواند به مفاهيم جزئى هم به عنوان يك موضوع نگاه كند، البته به شكل كاملاً مستقل از مدرك؛ بنا بر اين، مفاهيم جزئى مثل مفاهيم جزئى چكيدهنويسى مىتواند براى يك نمايهساز مهم باشد و حتى روش چكيدهنويسى را مىتواند براى نمايهسازى به كار گيرد، امّا تنها راه براى نمايهساز نيست.
و چكيدهنويس و ردهبندى مىتوانند يك نوع نمايه باشند؛ امّا قطعاً تمام نمايه به اين شيوهها خلاصه نمىشود و اساساً يك نمايه ساز براى رسيدن به اطلاعات مجهول به دنبال توصيف اطلاعات است كه براى اين منظور از شيوههاى ردهبندى و چكيدهنويسى هم استفاده مىشود. البته در بحث نمايهسازى به اين مطلب به طور مفصل خواهيم پرداخت.
بنا بر اين، بايد به نمايهسازى به عنوان كاملترين شيوه در اطلاع رسانى نگاهى عميقتر كنيم؛ به همين علت به اين شيوه به طور مفصل خواهيم پرداخت.
وقتى در اصل نمايه سازى دقت مىكنيم در مىيابيم كه يك نمايه ساز ابتدا بايد مدرك را خوب درك و آن را تحليل كند و با توجه به نياز هر مجموعهاى به موضوعهاى فرعى بپردازد؛ بنا بر اين، حتماً نبايد يك نمايه ساز همانند چكيدهنويس به جزئيات هم توجه كند. در حقيقت چكيدهنويس و چكيدهها نوعى نمايه هستند. بعد از اين مرحله دو حالت وجود دارد يا نمايه ساز اصطلاحاتى را كه قبلاً تهيه شده براى نمايش مطالب به كار مىبرد و يا اين كه از هر واژهاى كه بتواند اطلاعات را نمايش بدهد استفاده مىكند و يا اين كه از همان اصطلاحات در مدرك بهره مىگيرد "اين بحث در مبحث زبانهاى نمايهسازى مطرح است كه به آن خواهيم پرداخت". پس توجه نمايه ساز به موضوعات مدرك است و با توصيف، آنها را نمايش مىدهد؛ و يا به عبارت ديگر، نمايه ساز به دنبال موضوعهاى مدرك و ميان آنها در قالبى فشرده است. پس زبان نمايهسازى يكى از اصول مهم به شمار مىآيد.
زبانهاى نمايه سازى
چنان كه قبلاً گفته شد زبان به عنوان وسيلهاى براى انتقال مفاهيم و يكى از ابزارهابسيار مهم در اطلاع رسانى مطرح است چرا كه اين مبحث هم با بحث بازيابى اطلاعات ارتباط تنگاتنگ دارد و هم با بحث مهم اصطلاحنامه ارتباط دارد. در بعضى از تعريفها آمده: "زبان نمايهسازى زبانى است كه براى توصيف موضوع يا ساير جنبههاى اطلاعات يا مدارك در نمايه به كار مىرود" و يا تعريف ديگر- P} جنيفر راولى، نمايهسازى و چكيدهنويسى ص91 ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر1374 چاپ اول.{P مىگويد "زبان نمايهسازى به زبان ساختگى و قرار دادى اطلاق مىشود كه براى مقاصد نمايهسازى به ويژه قابليت بازيابى اطلاعات و مدارك به كار گرفته مىشود".
- P} على آقابخشى، نمايهسازى همارا ص9 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 زبان نمايهسازى را به دو دسته تقسيم كردهاند:
الف: زبان آزاد
نمايهسازى به زبان آزاد، شيوهاى است كه در آن نمايهساز آزاد است از هر واژهاى كه بتواند اطلاعات مدرك را برساند، كمك بگيرد، خواه اين واژهها در مدرك باشد و يا خير.
- P} جنيفر راولى، نمايه سازى و چكيده نويسى ص93 ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر1374 چاپ اول.{P بنا بر اين، نمايه ساز در اين شيوه صرفا يك انتخاب كننده نيست بلكه در حدّ يك واضع اعتبار كننده هست. حال، اگر واژهها از مدرك اصطياد شده و در مدرك موجود باشند نمايهسازى به زبان طبيعى مشهور است.
- P} شوراى علمى اصطلاحنامه فرهنگى فارسى اصفا ص15 ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر{P .1374 ب: زبان مقيد
نمايهسازى به زبان مقيد شيوهاى كه در آن نمايهساز بعد از درك مدرك و موضوع بايد واژههايى و اصطلاحاتى را كه از قبل تهيه و اعتبار و وضع شده براى موضوع مدرك انتخاب كند؛ بنا بر اين، نمايه ساز فقط قدرت انتخاب دارد و نه بيشتر و ديگران آزادى عمل در گزينش واژه را ندارد بلكه بايد از فهرستى كه در اختيار او است واژه مناسب را انتخاب كند و آن چه را در سياهه واژگان موجود نيافت به گروه تصويب واژگان پيشنهاد نمايد "مهمترين موارد اين دسته از زبان نمايهسازى مىشود از سر عنوانهاى موضوعى و اصطلاحنامهها نام برد" بنا بر بايد قبل از نمايهسازى ليستى از واژهها تهيه شود تا بتوان به وسيله آن امر اطلاعرسانى را محقق كرد.
البته ريشه زبانهاى مقيّد "مهار شده" هم، همان زبان طبيعى است همان گونه كه اساس اصطلاحات همان زبان طبيعى است. منظور از كنترل و مهار واژهها به دو صورت امكانپذير است: الف) كنترل- P} على آقابخشى، نمايه سازى و چكيده نويسى همارا ص9 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 رابطه بين واژهها( در بحث اصطلاحنامه مىآيد) ب) كنترل و مهار الفاظ واژهها كه بارزترين نمود آن در نظام ردهبندى وجود دارد و مفاهيم به اعداد نمايه شدهاند.
البته اين دو شيوه در زبان نمايهسازى هر يك تنگناها و مزايايى دارند كه اختصاراً بعضى از آنها مورد توجه قرار خواهد گرفت.
مزاياى زبان طبيعى
از مزاياى زبان طبيعى مىتوان به الف: گونهگونى واژهها، به دليل اين كه نمايه ساز آزاد است از هر واژهاى براى نمايه خود كمك بگيرد، و به همين علت ذخيره اصطلاحات به اندازه كرت مدارك تكثير پيدا كرده است و ديگر نمايهساز با كمبود اصطلاح مواجه نمىشود ب: همخوان بودن زبان نمايه با زبان مدرك، يكى ديگر از مزاياى اين زبان است و دقيقاً زبان نمايه با زبان مدرك يكى است و ديگر اصطلاحى به دليل نبود اصطلاح جاىگزين اصطلاح نزديكش نمىشود و ميان زبان مدرك و نمايهساز هم سويى وجود دارد.
تنگناهاى زبان طبيعى
يكى از تنگناهاى اين زبان از هم گسيختگى اصطلاحات و نمايهها و دقيقاً نقطه مقابل نظام يافتگى زبان مهار شده است. اين از هم پاشيدگى موجب مىشود تا مدخل ورودى به اطلاعات فقط از همان راه نمايه شده باشد؛ به عبارت ديگر، ما با شمارى از نمايههاى تك مدخلى براى ورد به اطلاعات مواجه هستيم.
و از ديگر تنگناها مىتوان به تكثر زبان اشاره كرد، چرا كه در زبان طبيعى، زبان نمايهسازى استانداردى ندارد و وحدتى نمىتوان بين نمايهساز و جستوجوگر پيدا كرد؛ بنا بر اين، ما با عدم وحدت زبان نمايهساز و زبانى كه با منطق ماشين هم خوان باشد مواجه هستيم كه اين امر سرعت و دقّت در امر اطلاعرسانى را كاهش مىدهد.
مزاياى زبان مهار شده
از مزاياى زبان كنتر شده مىتوان الف: نظام يافتگى و ايجاد وحدت و يكپارچگى ميان اصطلحات را نام برد كه اين امر در بازيابى اطلاعات بسيار كارساز است چرا كه در اين زبان يكپارچگى ايجاد نمىشود، مگر به ايجاد روابط ميان اصطلاحات (كه نمود بارز آن در اصطلاحنامه است). بنابراين، بازيابى اطلاعات مىتواند از مدخلهاى گوناگونى صورت پذيرد و در واقع ما با نمايهاى روبرو هستيم كه داراى اجزا و مدخلهاى گوناگونى است و در عين حال از يك وحدت و انسجام برخوردار است.
ب: وحدتى كه ميان زبان نمايه ساز و جستوجوگر پديد مىآيد سرعت را در امر بازيابى اطلاعات به شكل قابل توجهى افزايش مىدهد. و گزينش اصطلاحات نظاممند مىشود و ديگر همانند زبان آزاد مبنايش سليقه نيست بلكه منطوح است. و سليقه در زبان آزاد مبناى همه اصطلاحات و در اين زبان روابط بين اصطلاحات منطقى است كه با اصول برنامهاى نرمافزارى كه از يك نظام منطقى تبعيت مىكند سازگارى مناسبى دارد.
نظامهاى نمايهسازى
از جمله بحثهاى بسيار مهم در نمايهسازى، مبحث نظامهاى نمايهسازى است كه اين بحث در بازيابى اطلاعات تأثير به سزايى دارد و در نمايه سازى تقسيمهايى پديد مىآورد.
در نمايه سازى دو نظام وجود دارد:
الد: نظام پيش همارا
در پيش همارا، نمايهساز هنگام نمايه كردن، اصطلاحات را باهم تركيب مىكند و در واقع مفاهيم به صورت بسيط نيستند و به شكل مركب هستند.
ب: نظام پس همارا
در پس همارا نمايهساز هنگام نمايه كردن هيچ گونه دخالتى در تركيب واژهها نمىكند و اين كار در زمان بازيابى اطلاعات انجام مىشود.
- P} على آقابخشى، نمايهسازى همارا ص10 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 از مصاديق معروف گروه اول مىتوان به سر عنوانهاى موضوعى و از مصاديق گروه دوم مىتوان اصطلاحنامهها را نام برد. هر يك از اين دو گروه مزايا و نارسايىهايى دارند.
مزايا و تنگناهاى نظام پيش همارا
از مزاياى اين نظام مىتوان به دقت در امر بازيابى كه يكى از مزاياى اين نظام است نام برد، چون نمايهساز مفاهيم را به شكل تركيبى اخذ كرده است درست مثل مدرك؛ بنابراين، ديگر چيزى به عنوان ريزش كاذب وجود ندارد و يا اگر داشته باشد بسيار ناچيز است. در واقع نمايهساز اصطلاحات مركب را به عنوان مفهومى واحد مىنگرد و اين سر عنوانها را به جاى يك كل قرار مىدهد. البته نوع تركيب اصطلاحات در اين سيستم خاص مىتواند به صورت تركيبهاى معكوس ارائه شود.
از نارسايىهاى نظام پيش همارا مىتوان انعطاف ناپذيرى آن دانست؛ چرا كه اصطلاحات مركب هستند و هر قيد اضافى اين عدم انعطاف را افزايش مىدهد، و پويايى از اصطلاح سلب مىشود و نمايهساز ناگزير است براى هر حالتى و فرعى اصطلاحى را اخذ كند. با وجود اين، اصطلاحات و تركيبات محدود هستند و چه بسا حالت و اصطلاحى را اخذ نكند و هر چه تركيبات در اين اصطلاحات بيشتر باشد اين امر نمود بيشترى پيدا مىكند. منظور از پويايى اين است كه در زمان بازيابى مىتوان از شيوهها و تركيبات متفاوت استفاده كرد. پس در نظام پيش همارا تمام تركيبات اخذ مىشود كه اين امر كثرت محدودى از تركيبات را، در صورت دقت و توجه به نكات ياد شده، پيش روى جستوجوگر قرار مىدهد. و اين، محدود است به تركيبات موجود.
مزايا و تنگناهاى نظام پس همارا
يكى از ويژگىهاى اين نظام، انعطاف پذيرى و پويايى اصطلاحات در بازيابى است كه مىتوان از هر تركيبى براى بازيابى بهرهمند شد و قابليت همارايى را تا حدى بالايى داراست و اين، در سايه بسيط بودن مفاهيم است كه قابليت تركيب با هر مفهوم ديگرى را براى خود حفظ كرده است؛ البته اين امر نارسايىهايى را هم براى اين نظام پديد مىآورد و آن كثرت در مدرك در زير واژه است كه موجب ريزش ناخواسته اطلاعات مىشود. به اين دليل كه در تجريه اصطلاحات و يا همان پس همارا اصطلاح به صورت تجريه هست و سند تركيب هم به هر يك از اصطلاح تجزيه شده عرضه مىشود؛ براى مثال، اگر فلسفه تاريخ پس همارا و تجزيه گردد، سند فلسفه تاريخ به هر يك از دو اصطلاح تجزيه شده داده مىشود و در جاى ديگر اگر تاريخ فلسفه هم تجزيه شود، سند تاريخ فلسفه هم به هر دو اصطلاح تجزيه شده "فلسفه" و "تاريخ" ارائه مىگردد كه اين امر در زمان بازيابى يكى از دو اصطلاح فلسفه تاريخ يا تاريخ فلسفه ديگرى هم بازيابى مىشود كه به طور ناخواسته است و در اصطلاح به آن ريزش كاذب مىگويند؛ البته براى كاهش اين معضل راههايى چاره انديشى شده، مانند روابط نحوى ميان اصطلاحات تجزيه شده و يا رابطه هنتشها. بنابراين، هر تركيبى در مرحله نمايهسازى دليل پيش همارايى شدن اصطلاح است. با اين توضيح، مىتوان گفت كه پيش همارايى اصطلاح و پس همارايى يك امر نسبى است به اين صورت كه اصطلاحى نسبت به تركيبى پيش همارا و نسبت به تركيبى ديگر پس همارا مىباشد و مىتوان گفت كه در نظام پيش همارا ما با فراوانى اصطلاحات مواجه هستيم و با تركيبات محدود، ولى در نظام پس همارا ما با كمبود اصطلاح مواجه هستيم با فراوانى تركيبات.
فصل دوم: اصطلاحنامه
شايد اين تصور پيش آيد كه چرا از ميان نمايهها، نمايه اصطلاحنامه را به عنوان يك مبحث برگزيده شده كه بهترين علت مىتواند ويژگىهايى باشد كه اصطلاحنامه از آن برخوردار است و با عث شده كه اصطلاحنامه نسبت به ديگر نمايهها ممتاز شود هم از لحاظ دقت و هم از لحاظ سرعت، كه در اين مقال بعضى از اين ويژگىها بررسى مىشود.
تعريف اصطلاحنامه
از اصطلاحنامه تعريفهاى گوناگونى شده كه بعضى از آنها در زير مىآيد:
"اصطلاحنامه زبان نمايهاى ساخت دار و كنترل شدهاى كه در نظام نمايهسازى بعد همارا از آن استفاده مىشود" و يا در تعريف ديگر "اصطلاحنامه از نظر وظيفه و كاكرد، وسيلهاى است براى- P} على آقابخشى، نمايهسازى همارا ص27 ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر{P .1372 سامان دادن به واژهها و برگرداندن زبان طبيعى مدرك يا نمايهسازان و يا استفاده كنندگان به زبان كنترل شده سيستم، يعنى زبان اطلاعاتى است"
- P} همان ص{P .27 و يا در جايى ديگر گفته شده "اصطلاحنامه، واژگان زبان نمايهاى كنترل شدهاى است كه طبق اصول طورى سازمان يافته كه روابط پيشين بين مفاهيم (نظير اعم و اخص) را روشن مىسازد".
- P} درك آوستين، راهنماى تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه ص9 ناشر مركز اسناد و مدارك علمى ايران.{P شايد بتوان گفت كه تعريف اول و سوم مكمّل يك ديگر هستند چرا ه تعريف اول ناظر به دو خصوصيت و ويژگى اصطلاحنامه است: الف) سازمند و مقيّد بودن زبان اصطلاحنامه كه سر عنوانهاى موضوعى هم با اصطلاحنامهها در اين ويژگى مشترك هستند.
ب) بعد همارايى يا همان پس همارايى اصطلاحنامه است كه در امر بازيابى دخالت دارد و سرعنوانها از ان ويژگى برخوردار نيستند بلكه از جمله نمايههاى پيش همارا محسوب مىشوند. امّا تعريف سوم، ويژگى سوم اصطلاحنامه را بيان مىكند.
ج)اصطلاحنامه به روابط پيشينى مفاهيم توجه دارد، و يا به عبارت ديگر به روابط منطقى بين مفاهيم مىپردازد و سرعنوانها از اين ويژگى برخوردار نيستند؛ امّا تعريف دوم ناظر به غايت اصطلاحنامه است كه اين غايت مشترك با سرعنوانها نيز هست؛ در اين جا به طور جداگانه هر يك از اين خصوصيات و ويژگىها مورد بررسى قرار مىگيرد.
الف: مقيد بودن زبان اصطلاحنامه
چنان كه در مبحث اول گذشت، مسئله زبان در نمايهساى يكى از محورهاى اصلى به شمار مىآيد كه باعث به وجود آمدن روشهاى گوناگونى در نمايه شده است.
اصطلاحنامهها از جمله نمايههاى مهار شده شمرده مىشود در دو زمينه:
!- مهار الفاظ اصطلاحات:
گاهى اصطلاحات به شكل حروف و كلمات و گاهى به صورت اعداد و ارقام رائه مىشوند و يا هر اختصار و قرار داد ديگرى به دليل اين كه تعيين الفاظ و زبان در اصطلاحنامه يك امر قرار دادى و جعلى است كه به سياستگذارى مركز بستگى دارد كه چه شيوهاى را پسنديده است.
-2 مهار روابط اصطلاحات
بحث درباره روابط ميان اصطلاحات به عنوان ويژگى دوم به طور جداگانه خواهد آمد؛ اما سامان دادن به اصطلاحات در اصطلاحنامه به اين معنا است كه مدخلهاى ورود به اطلاعات شناسايى شده و راههاى رسيدن به يك مفهوم از راه مفهوم عام يا مترادف يا وابسته يا خاص، هر چند رابطه اين مفاهيم يك رابطه منطقى به حساب مىآيد و قرار دادن اين روش براى رسيدن به اطلاعات مورد نظر از مسائل مهار شده اصطلاحنامه محسوب مىشود.
بنابراين، سامان دادن در اصطلاحنامهها يك اصل بلكه جزء ماهيت آنها است.
ب: روابط پيشنى و اصطلاحنامهها
شايد بتوان گفت كه بارزترين ويژگى اصطلاحنامه همين توجه به روابط پيشنى مفاهيم است كه هيچ يك از نمايهها اين خصوصيت را ندارند. اين كه اصطلاحنامه به روابط پيشنى مفاهيم توجه كرده، ثمرات و منافعى دارد كه شرح آنها خواهد آمد؛ اميا پيش از آغاز بحث اصلى لازم به ذكر است كه بحث پيشن و پسين در نمايهسازى در دو جا مطرح گرديده كه عبارتاند از:
-1 در بحث بازيابى اطلاعات و تركيب اصطلاحات كه اصطلاحنامهها را از جمله نمايههاى پس همارا هستند به اين معنا ه تركيب اصطلاحات در زمان بازيابى اطلاعات صورت مىگيرد نه قبل از ن ولى در سرعنوان موضوعى عكس اصطلاحنامهها تركيب اصطلاحات پيش از زمان بازيابى صورت گرفته است و به همين علت پيش همارا ناميده شدهاند.
-2 درباره روابط مفاهيم با يك دگير در اصطلاحنامهها به دليل توجه به روابط مفاهيم با يك ديگر اين سوال پيش مىآيد كه رابطه مورد توجه اصطلاحنامهها به رابطهاى است، رابطه منطقى يا رابه نحوى و مدركى.
!- روابط منطقى (روابط پيشنى)
براى درك صحيح روابط پيشين بين مفاهيم بايد به روابط به طور جداگانه توجه شود، ولى پيش از هر چيز ذكر اين مطلب ضرورى است كه روابط ميان مفاهيم بايد در چارچوب منطق اطلاعرسانى و اصطلاحنامه باشد؛ به اين معنا كه بايد روابط مفاهيم با اهداف اصطلاحنامه سازگار و براى نيل به اهداف اصطلاحنامه جنبه كاربردى داشته باشد؛ بنابراين، اصطلاحنامه و اصول و اهداف آن بر نفس اين روابط مقدم است. و اين روابط صرفاً وسيلهاى براى رسيدن به اطلاعرسانى دقيق، مورد توجه قرار مىگيرند و خود به خود موضوعيتى ندارند و اگر روشى بهتر و دقيقتر براى اطلاعرسانى وجود داشته باشد قطعاً آن روش را اتخاذ مىكنيم. به هر روى، رابطه پيشنى، رابطهاى است حقيقى و منطقى بين مفاهيم كه هميشه صادق هستند و قراردادى نيستند.
- P} محمدهادى يعقوبنژاد، در آمدى بر مبانى اصطلاحنامه ص64 ناشر مركز مطالعات چاپ اول {P .1375
:1-1 رابطه هم ارز
رابطه هم ارز عبارت است از: "وقتى كه دو يا چند اصطلاح، از لحاظ هدفهاى نمايهسازى به يك مفهوم اشاره دارند" وقتى به تعريف برگرديم و به دقت دربارهاش فكر كنيم در خواهيم يافت كه بيش- P} درك آوستين، راهنماى تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه ص ظة ناشر مركز اسناد و مدارك علمى ايران.{P از مترادفات را شامل مىگردد، بلكه هر آن چه از نظر نمايهسازى به يك مفهوم اشاره دارد بين آنها رابطه هم ارز بر قرار است. از اهداف نمايهسازى دست يافتن آسان به اطلاعات است. و در اين ميان اگر دو مفهوم رابطهاى دارند كه به يك مفهوم اطلاعاتى واحدى
اشاره دارند بين اين دو مفهوم رابطه هم ارز براقرار شده است، حال مىتواند اين ارتباط ترادفى كه از اشكال اربعه منطق هست، باشد و مىتواند ترادف منطقى نباشد؛ ولى نگاهى به يك مفهوم اطلاعاتى- P} درك آوستين، راهنماى تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه ص41 ناشر مركز اسناد و مدارك علمى ايران.{P داشته باشند، مثل قبض و اقباض،ترى و خشكى كه رابطه منطقى بين هر يك با ديگرى تباين است؛ حالى كه نگاهشان به يك منبع اطلاعاتى است و اين امر به دليل وابستگى اين مفاهيم با يكديگر است، به صورتى كه اطلاعات هر مفهوم مىتواند اطلاعات براى ديگرى هم باشد؛ به طورى كه درك هر يك بدون ديگرى امكانپذير نيست، و هر يك را مىتوان به ديگرى اسناد داد؛ البته استفاده از شبه مترادفها مباحثى دارد كه در اين مجال نمىگنجد.
:1-2 رابطه سلسله مراتبى
شايد بتوان گفت كه يكى از روشنترين و برجستهترين روابط در اصطلاحنامهها همين روابط سلسله مراتبى است كه برهمان روابط منطقى تكليه زده است. در واقع روابط سلسله مراتبى نگاهش به روابط طولى مفاهيم است و اين رابطه عكس رابطه هم ارز هست كه به رابطه تطبيقى مفاهيم توجه دارد؛ بنابراين، به دليل طولى بودن اين رابطه منطق حكم مىكند كه اين ارتباط به صورت عام و خاص باشد كه در اصطلاحنامه به سه صورت خودنمايى مىكند:
الف: رابطه جنس و نوع ب: رابطه كل و جزء ج: رابطه موردى
:1-3 رابطه همبسته
وقتى به روابط ميان مفاهيم در اصطلاحنامه توجه شود به نظر مىرسد تمام راههاى رسيدن به اطلاعات براى يك اصطلاحنامه نويس اهميت دارد، چه به كمك مفاهيم مترادف يا هم ارز و يا مفاهيمى كه در طول مفهوم مطلوب قرار دارد؛ به عبارت ديگر، رابطه سلسله مراتبى. در روابط منطقى رابطهاى وجود دارد كه از آن به تباين ياد مىشود حال آيا اين رابطه هم مىتواند ما را در اصطلاحنامه ننگارى كمك كند يا خير؟
پيش از اين كه درباره جواب اين سوال دقت شود بايد ابتدا مفهوم تباين روشن گردد. تباين رابطهاى بين دو مفهوم است كه هيچ يك بر افراد ديگرى صادق نيست. اصطلاحنامه از اين ارتباط هم براى رسيدن به اطلاعات استفاده مىكند به اين صورت كه گاه ميان دو اصطلاح متباين رابطهاى به صورت تداعى معنايى وجود دارد و وجود هر يك، ديگرى را به ذهن مىآورد؛ البته اين وابستگى نبايد به گونهاى باشد كه شبه مترادف برآن اطلاق شود.
اصطلاحنامه نيز از روابط هم ارز، سلسله مراتبى و همبسته براى رسيدن به اطلاعات بهره گرفته و يا به تعبير ديگر، از مفاهيمى كه در طول (سلسله مراتبى)و در عرض (وابستگى) و مترادفها كمال استفاده را كرده است.
-2 رابطه نحوى (رابطه پسينى)
رابطه ديگرى كه در نمايهها بين مفاهيم مىتوان تصور كرد رابطهاى است كه مدرك و متن بين دو مفهوم ايجاد مىكنند و اين رابطه رابطهاى جعلى به جعل مدرك هست و به همين علت به تعداد- P} محمدهادى يعقوبنژاد، در آمدى بر مبانى اصطلاحنامه علوم اسلامى ص65 ناشر مركز مطالعات دفتر تبليغات اسلامى چاپ{P .1375 مدارك اين روابط هم مىتواند متعدد شود؛ پس اين روابط نمىتواند مستحكم باشند و فقط به همان مدركى كه اين مفاهيم و موضوعات از آنها اخذ شدهاند مىتوانند هدايت كنند. و آن چه اهميت دارد مدرك است. عكس روابط پيشنى. سرعنوانها از مصاديق بارز اين رابطه هستند.
از فوايد و نقيصهاى اين دو نوع رابطه مىتوان:
الف: در روابط نحوى اثرى از استحكام يافت نمىشود و تنها استحكام آنها مدرك است؛ به همين علت هم باگونه هايى از روابط رو به رو است كه اين گونهگونى به سبب تنوعى است كه در ديدگاههاى صاحب آثار مدارك وجود دارد. و اين مشكلى اساسى در امر اطلاعرسانى است؛ چرا كه روابط به اندازه ديدگاه افراد جزئى و مختلف مىشوند و بالطبع با تكثر زبان در حيطه روابط مواجه خواهند شد.
ب: روابط نحوى مىتواند روابطى مناسب براى فهرستها به حساب آيد؛ چرا كه خوصيت جزئى نگرى در اين گونه روابط و وابستگى آنها به متون مىتواند هدايتگر خوبى براى دسترسى به متون باشد.
ج: روابط نحوى هيچ گونه نگاهى به اصل موضوعات ندارد و به همين علت از روابطى كه اين موضوعات در جاى خودشان مىتوانند داشته باشند، غافل است؛ پس روابط سلسله مراتبى در اين گونه روابط اخذ نشده است؛ چون فقط بر اساس سيستم الفبايى مىتوانند بازيابى شوند.
ردهبندى، اصطلاحنامه
بعد از بررسى روابط سلسله مراتبى در اصطلاحنامه شايد مهمترين مطلبى كه بايد مورد بررسى قرار گيرد، تعامل اصطلاحنامه و ردهبندى است. اصطلاحنامهها در پى اهداف اطلاعرسانى از ردهبندى به خوبى بهره بردهاند، و ردهبندى يك شيوه براى اطلاعرسانى است و خود به خود موضوعيتى ندارد و اساساً يك اصطلاحنامهنويس به دنبال ردهبندى علم نيست بلكه ردهبندى مدخلها نظر او را به خود جلب كرده است.
و محدوده استفاده از ردهبندى در اصطلاحنامه از دو نظر مورد بررسى قرار مىگيرد:
نخست اين كه استفاده از ردهبندى به مدخلها و اصطلاحات بستگى دارد و نبايد اصول اوليه اصطلاحنامه تحت الشعاع ردهبندى قرار گيرد.
دوم اين كه نگاه اصطلاحنامهنويس به ردهبندى يك نگاه استقلالى نيست بلكه صرفاً يك نگاه تبعى برا رسيدن به اهداف اصطلاحنامه است. و بيش از اين نمىتوان ان دو مطلب را دنبال كرد، چرا كه هر يك از اين دو مطالب فراوانى با خود دارد كه بايد به طور جداگانه و در مجالى كافى ارزيابى شود.
اصطلاحنامه و تركيب
يكى از مباحث نشبتاً پيچيده در اصطلاحنامه اصطلاحات مركب است.
اساساً اصطلاحات نمايهاى در اصطلاحنامه "به شكل اسم يا عبارت اسمى بيان مىشود. اصطلاح نمايهاى ممكن است بيش از يك كلمه باشد كه در اين صورت آن را اصطلاح مركب مىخوانند" امّا- P} درك آوستين، راهنماى تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه، ص8 ناشر مركز اسناد و مدارك علمى ايران.{P اصطلاح مركب در اصطلاحنامه چيست؟ "نوعى اصطلاح نمايهاى است كه مىتوان آن را از لحاظ واژهشناسى به اجزاى جداگانه تقسيم كرد و هر يك از آن اجزا را مانند يك اسم مستقلاً به عنوان اصطلاح نمايهاى به كار برد" و البته اين تركيب يا به صورت وصفى و يا به صورت اضافى مىآيد.- P} همان ص{P .7 قاعده كلى، عدم تركيب اصطلاحات در اصطلاحنامه است مگر در مواردى كه احتمال انحراف در درك مطلب پيش بيايد.
- P} همان ص{P .27 بنابراين اصطلاحات يا به صورت مفاهيم بسيط ارائه مىشوند و يا مركب و اصطلاحات مركب شرايطى دارند كه ذكر شد. حتى الامكان نبايد مفاهيم را به صورت تركيبى ارائه كرد و اين كه در اصطلاحنامه اصل، اخذ مفاهيم به صورت بسيط است و مركب يك استثنا است به دو دليل:
الف: ماهيت اصطلاحنامه چنان كه در گذشته گفته شد از نظامهاى پس همارا است و تركيب در اصطلاحات با پيش همآرايى سازگار است و با اصطلاحنامه ناسازگار. هر چه مميزها به كانون افزوده شوند از پويايى اصطلاح در زمان بازيابى فرو خواهند كاست چرا كه قدرت تركيب در زمان بازيابى محدودتر مىشود؛ به همين علت، گوناگونى تركيبها نيز افزايش مىيابد؛ با وجود اين، هم چنان اصطلاحنامه محدود به تركيبهاى موجود است؛ ولى بسيط بودن اصطلاح در زمان بازيابى توان تركيب را براى خود حفظ كرده و اصطلاح مىتواند تركيبهاى متفاوتى را پذيرا گردد؛ بنابراين يك بازيابى راحت و دقيقى مىماند كه البته احتمال ريزش كاذب اطلاعات به دنبال پس همارايى اطلاعات نيز وجود دارد كه در اين خصوص راهكارهايى ارائه شده كه در اين مجال نمىتوان به آن اشاره كرد و فرصتى ديگر مىطلبد، فقط بايد به همين مطلب بسنده كرد كه پس همارايى از اركان و ماهيات اصطلاحنامه است و نبايد از آن به دلايل مختلف به راحتى گذشت و اين يكى از ويژگىهاى برجسته اصطلاحنامه با ديگر نمايهها است؛ هر چند اصطلاحنامه گاهى تركيب را پذيرفته كه از استتثناها محسوب مىشود. بنابراين، هر چه اصطلاحات بسيط در اصطلاحنامه افزايش يابد گونهگونى اصطلاحات كمتر مىگردد و اسناد بيشتر، و بالعكس هر چه اصطلاحات مركب بيشتر شود، گوناگونى در اصطلاحنامه بيشتر ولى اسناد كمتر.
ب: با تركيب اصطلاحات به صورت پيش همارا جوينده اطلاعات در علم به يك انتخاب ناخواسته وادار و ناگزير مىشود؛ به اين صورت كه مراجعه كننده در علم با تركيبهاى ناخواسته مواجه و راههاى رسيدن به مطالب براى او محدود مىشود كه اين امر با اهداف اطلاعرسانى و دست يافتن آسان به اطلاعات هم سويى ندارد و چه بسا جوينده متوجه اين تركيبها و منظورشان نشود و به دل سردى وى از اين كار بينجامد.
منابع و مآخذ
-1 عباس حرّى، مرورى بر اطلاعات و اطلاعرسانى، ناشر كتابخانه س اول.1372
-2 على آقابخشى، نمايهسازى همارا، ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر.1372
-3 درك آوستين، راهنماى تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه، ناشر مركز اسناد و مدارك علمى ايران، ويرايش دوم.
- 4 جنيفر راولى، نمايهسازى و چكيدهنويسى ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر1374 چاپ اول.
-5 شوراى علمى اصطلاحنامه، اصطلاحنامه فرهنگى فارسى اصفا، ناشر سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى نشر.1374
-6 محمدباقر مقدم، در آمدى بر ردهبندى علوم، ناشر كتابخانه آيت الله مرعشى"ره" نشر1373 چاپ اول.
-7 پاولين آترتون، مبانى نظامها و خدمات اطلاعات، ناشر مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران نشر.1373
-8 محمدهادى يعقوبنژاد، در آمدى بر مبانى اصطلاحنامه علوم اسلامى، ناشر دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه، چاپ اول.1375
مقدمه
بدون ترديد حجم اطلاعات در موضوعات و مقولات دينى، با پيشينه هزاره دوران رشد خود با توجه به محدوديت فرصتها و زمان، دستيابى را به اين اطلاعات ارزشمند و مورد نياز، با دشوارى و موانع پر شمارى روبهرو كرده است. و آن چه بر اين دشوارى افزوده است:
خلأ وجود زبان و روش تعريف شده در اصطلاحات كاربردى و نبود نظام پژوهش در منابع و متون است. اين نكته سرآغاز از روشنترين دلايل ضرورت تدوين اصطلاحنامه با هدف ذخيره سازى و طبقهبندى اطلاعات در حوزه علوم اسلامى است و البته اين دليل نسبت به دلايل ديگر - ضرورت تدوين اصطلاحنامه - منزلت برهان مشهودى دارد، و اگر چه به تنهايى بايستگى نظام بخشى و ساماندهى اطلاعات را اثبات و تثبيت مىكند، دلايل ديگر هم هر يك به تنهايى ضرورت را ايجاب مىكند كه به صورت كوتاه به آنها اشاره مىشود:
ضرورت ساماندهى اطلاعات اسلامى
-1 اصولاً دين داعيه دار بزرگ و با پيشينيه داراى نظام فكرى و مهندسى ارتباط معارف و مقولات رهآورد خويش است و اين ادّعا را نه تنها در تأويل و بطن خود - دين - با عوالم آفرينش مىبيند، بلكه در ظواهر گزارههاى درون دينى پيوستگى و ارتباط مضايى، تبيين و تشريح شده است. با اين خصوصيّت در تفكر دينى ارائه نظام معرفتى بايد برابر آن ارتباط معنا شناختى درون دينى و مهندسى تدوين يافته از سوى دين باشد. عرضه عنوانهاى موضوعى با گسست از اين ارتباط معنايى، جدا انگارى واژگان موضوعى آن از منزلت و مزرهاى معرفتى يادآور تشبيه معروف لمس و احساس محدود اندام موزون است كههر لحظه بخشى از آن لمس و احساس شود اگر چه آن چه اظهار مىشود برابر احساس است، اين هر دو بخشى، از آن وجود كامل و تمامى است كه بايد در تمام ابعاد با يكديگر ديده و ارائه شود. معرفت دينى نظام اندامواره جامعى دارد كه ارائه كامل و تامّ آن متناسب با مرزهاى تعيين شده دينى نيازمند به نظام بخشى عنوانهاى موضوعى با تعيين سلسله مراتب معنايى آنها است.
-2 بخش وسيعى از عنوانها و كليدواژهها در علوم اسلامى از زادگاه بومى خويش جدا شده و به سرزمين علمى دين انتقال داده شده و مورد پذيرش قرار گرفتهاند، اين واژگان امضايى، معناى اوليه خود را از دست داده و پوشش جديدى از معنا برگرفتهاند؛ البته اين پوشش جديد باتوجه به فرهنگ و در اندرون دين شكل يافته است و ارائه آن همواره در نظام معنا شناختى واژگان همين فرهنگ بايد انجام گيرد و چرايى از اين شبكه معناى امضايى زبان دين شبهه اعتبار معنايى را به همراه دارد. ايجاد اين نظام طبيعى است كه با تعريف و تعيين و تبيين روابط پيشينى و پسينى و منزلتهاى ارتباطى با ديگر واژگان موضوعى حوزه علوم اسلامى همراه است و اين ساماندهى و نظام بخشى با تدوين اصطلاحنامه تحقق پيدا مىكند.
-3 از مشخّصههاى برجسته روى كرد دينشناسى معاصر، روى كرد نظامگرا و جامعنگر است. در عرصههاى پژوهش فرهنگى علمى، اولين پرسشها از نظام فكرى دين و رح جامع انديشه اسلام است.- اگر چه اين روى كرد عوال و انگيزههاى متفاوت و متنوّعى دارد را تعيين را سبب گرديده كه قلّههاى حوزههاى دين پژوهى با آن رو به رو شدهاند. و پاسخ به اين پرسشها وجود اطلاعات نظام واره و سامان دهى اطلاعات است تا با تعيين ساختار معارف دين و ارائه آن پاسخ مناسب در خور، به اين روى كرد دوران جديد داده شود.
البته بديهى است تعيين ساختار معارف دين بعد از مرحله نظريهپردازى درباره آن و گزينش نمودار برابر واقع دينى است كه با نظر خواهى از صاحب نظران انجام مىپذيرد.
-4 در منابع و متون سدههاى اخير،عنوانهاى موضوعى به صورت فراگير، بدون در نظر داشت تعريف خاص و اشاره به روابط معنايى و تفكيك آنها استفاده شده و مىشود. در ميراث مكتوب و گنجينه عظيم معارف، ملاك كار برد عنوانها به جز در موارد قابل شمارش، بيشتر تبادر لفظ و سخنيّت ذهنى پديد آوردندگان و مؤلفان بوده است. اين كاربرى گسترده و در هم تنيده عنوانهاى متنوع و متفاوت موجب گرديده اطلاعات خاص بخش وسعى از عنوانها، با يك ديگر آميخته گردد و اين آميزش، زمان پژوهشىهاى خاص را بسيار طولانى و دسترسى به اطلاعات در اين زمينهها را با شبهههايى روبهرو نمايد؛ براى نمونه دقت شود به كاربرد موضوعات بعثت، رسالت، نبوّت در اصطلاحات كلامى، اراده و مشيّت خدا، امام، ولىّ، خليفه در منابع و متون علمى، كلامى. با وجود تفاوتهاى معنايى در اين موضوعات، بدون جداسازى و در مفاهيم مشترك به كار رفتهاند.
-5 تحقيقات و پژوهشهاى كلّى بدون تعيين روابط معنايى، ارزش اطلاعاتى و پژوهشى خود را از دست دادهاند. اين پژوهشهاى كلّىنگر و بدون مرز به همان اندازه كه براى اثبات يك نظريّه به كار مىآيند در همان سطح و اندازه نيز براى ردّ و نفى آن كاربرد دارند، با اين نكته ارائه كليّات و عمومات پژوهشى اكنون نه مطلوب است و نه مورد درخواست.
در شرايط نوين پژوهش دينى، آموزههاى مورد پژوهش به صورت موضوعات خاص و با تعيين مزرهاى معنا شناختى مورد نياز است تا به صورت مشخّص مورد استفاده قرار گيرد.
پژوهش در موضوع تبليغ به مفهوم پيام رسانى، آن گاه مورد پذيرش و نظر قرار مىگيرد كه دقيقا از اطلاعات دعوت و فراخوانى جدا شده و روابط معنايى و مرزهاى مشترك آن با نويد و مژده دهى از يك سو و با انذار و بيم رسانى از سوى ديگر مشخص گردد.
-6 درحوزههاى مختلف علوم اسلامى پيدايش و وجود گرايشها و نحلههاى متعدد و متفاوت بخشى از تاريخ و پيشينه علوم اسلامى را تشكيل مىدهد. بسيارى از اينها تأثيرهاى درخورى در فريند تكامل علوم اسلام داشتهاند. وجود عنوانهاى موضوعى در نظريههاى گرايشها در علوم اسلامى قطعههاى اصلى بناى عظيم دانش دينى را تشكيل مىدهد.
بسيارى از نحلهها با آن نام و عنوان و روى كردهاى علمى خاص خود تنها در گنجينهها مكتوب ماندهاند، اما دستيابى به نظام معرفتى آنها هم بنفسه و ذاتاً در علم به فرايند تكامل علوم در اسلام مطلوب است و هم براى ترسيم نمودار نظريههاى تاريخى دورههاى علوم اسلامى. وابسته چه بسا شبهات نو پيدايى كه ريشه تاريخى و پيشينه نحلهها داشته باشد و دستيابى به اين بخش از علوم در اسلام با ابراز اصطلاحنامه با مشخههاى علمى خاص در علوم اسلامى امكانپذير است.
-7 تعبير انفجار اطلاعات، تشبيه بسيار گويايى است در خصوص افزايش تصاعدى اطلاعات در عصر حاضر. اين انفجار در حوزه اطلاعات دينى بسيار شگفتآور است؛ زيرا هر لحظه از تمام جغرافياى فرهنگى جهان به سوى دين با نظريّهها، موضوعات، پرسشها، شبهات هدفگيرى مىشود و اين همه قطع نظر از عنوانهاى موجود در اندرون دين و مسائل آن است. با توجه به اين انباشتگى نياز به آن در معارف دين وجود دارد، روشهاى موجود، توان پاسخگويى به آن را نمىتواند داشته باشد و روشمند نمودن فرايند بهرهجويى از محتواى منابع و متون دينى در برابر حج وسيع درخوساتهاى علمى از بايستههاى علمى از بايستههاى غير قابل انكار است. تدوين اصطلاحنامه پيش نياز روشمند نمودن فرايند استفاده از گنيجه عظيم منابع و متون دينى است.
-8 عنوانها و موضوعات نو آمد در دانشهاى بشرى كه با عنوان شناخته شده فعلى در متون گذشته دين پيشينهاى ندارند، همواره در حال پيدايش و روبهرو رشد هستند. ره يافت به نگرشى دين نسبت به آن عنوانها در اندرون معارف دين نيازمند ارائه ساختار معارف دينى است كه نخست جايگاه عنوانهاى نوآمد در ساختار شناخته و سپس با كنكاش علمى از راه عنوان و موضوعات اعم يا اخص يا همبسته آنها به نظريّه دين درباره آنها دست يافت. در سخن ديگر:
اطلاعرسانى علمى با توجه به حجم اطلاعات، تنوّع محورها، انبوهگى خواستهها، افزايش و رشد تصادى پرسشها، شبهات نوآمد، موضوعات نو پيدا، در شرايط فرهنگى علمى رسانهاى جهان معاصر بدون بهرهگيرى از روشهاى علمى و تجربه شده در طبقهبندى بعد از ذخيره سازى اطلاعات و ساماندهى آن ناممكن است. و تعريف و تعيين سلسله مراتب معنايى كليد واژهها با ساختار مناسب با مستندات علمى كه فلسفه وجودى اصطلاحنامه را تشكيل مىدهد، از اوليّات آماده سازى حوزههاى پژوهش براى پاسخ گويى به انبوه جستوجوها است. و تدوين اصطلاحنامه با روشهاى علمى تا كنون برابر و همتايى در اهداد خود نداشته و ندارد.
اصطلاحنامه علوم اسلامى و پيچيدگىها:
تدوين اصطلاحنامه علوم اسلامى تجربه تازهاى است كه در واحد اصطلاحنامه علوم اسلامى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى نشر يافته و هم چنان پىگيرى مىشود؛ امّا به حق اين كار سترگ و طاقت فرسايى است كه اضافه بر امتياز و ارزش، پيشگامى و سبقت در اطلاعرسانى علمى را از آن خود كرده امتياز دقت و دغدغه اتقان و اعتبار را هم به همراه داشته است و آن چه در اين نوشتار بدان اشاره مىشود با هدف تكامل بخشى به كار خوب و كامل اين مجموعه موفق است.
اصطلاحنامه علوم اسلامى به لحاظ تخصّصى بودن مانند هر اصطلاحنامه علمى ديگر لزوما از واژگان علمى و فنّى بهره مىجويد و از ثبت عنوانهاى غير علمى پرهيز كرده است. تعيين دقيق و تعريف شده نسبتهاى معنا شناختى واژگان علمى در سلسله مراتب معنايى اعم، اخص و عنوان همبسته و روابط معنايى و بهرهمندى از يادداشت دامه و توضيحگر و در نهايت ساختار علمى جامع اصطلاحات از مشتركات اصطلاحنامه علوم اسلامى با اصطلاحنامههاى علوم مستند بودن و داشتن عقبههاى علمى، تخصّصى، نداشتن عنوانهاى ذهنى و محاورهاى از مشخصّههاى بر جسته اصطلاحنامه تخصّصى است كه از مراتب اعتبار و منزلت علمى اين مجموعهها به حساب مىآيد.
تفاوتها و پيچيدگىها در اصطلاحنامه علوم اسلامى
-1 از تفاوتهاى شاخص اصطلاحنامه علوم اسلامى با ديگر اصطلاحنامهها، گستردگى متون و منابع تخصّصى در دانشهاى اسلامى است. نگاهى كوتاه به منابع علوم قرآن به مفهوم اوّلى آن كه از آغاز دوران نزول و با نام گزارى آيات و سورهها شكل گرفته و در شكل تعريف شده آن در منابع نام دار علوم قرآن تداوم يافته است و در كتابهاى تفسيرى نزديك به دوران نشر علوم قرآن هم چنان آفرينش و پيدايش اصطلاحات وجود داشته است. اين گستردگى تدوين اصطلاحنامه را كمى پيچيدهتر كرده است. تنوّع اصطلاحات و تعدّد و تفاوت تعريفها و تفاوت ديدگاهها درباره روابط واژگان اينها برخى از پيچيدگىهاى برجسته است كه راه كار علمى خاصى مىطلبد.
-2 علوم اسلامى، دورههاى تاريخى متنوّعى را در پيشينه خود دارد. در اين دورهها بسيارى از اصطلاحات و عنوانها پيدا شده و طولع و بعد غروب كردهاند. اما بسيارى از آنها در اطلاعات و عنوانهاى بعد از خود اثر گذار بودهاند به شكلى كه تعريف اصطلاحات دوره پسينى بدون شناخت روابط پيشينى تعريف كاملى نيست. از سوى ديگر، آن اصطلاحات غروب كرده اطلاعات علمى خود را باقى گذارده كه آن اطلاعات بخش قابل توجهى از علوم اسلامى را تشكيل مىدهند، چشم پوشى از آن بخش از دانش اسلامى و دورههاى تاريخى آن ايجاد گسست و جدايى را به بار مىآورد و به جامعيّت اصطلاحنامه آسيب مىرساند. اين پيچيدگى، رهيافت روشمندى مىطلبد؛ زيرا به اعتبار اصطلانامه علوم اسلامى مىافزايد.
-3 اصطلاحات تخصّصى در هر يك از علوم و طبقهبندى آنها به توجه به تعريف خاص آنها، به روشنى قابل بازشناسى از اصطلاحات علوم ديگر است؛ به ديگر سخن، اصطلاحات علمى حوزه اقتصاد را در اقتصاد به خوبى مىتوان از اصطلاحات حوزه حقوق جدا ساخت و باز شناخت و
و دراين جدا سازى، دشوارى جود ندارد؛ اما در حوزه دانشهاى دينى علوم اسلامى معناى عنوانها و كليد واژهها بسيار درهم تنيده و به هم پيوسته است. نگاهى گذار به اصطلاحات اقتصادى با ديد دينى، پيچيدگىهاى اصطلاحنامه علوم اسلامى را آشكار مىكند، مانند اين اصطلاحات، اموال، انفاق، انفال، احسان، ارث، ثروت، ثروت اندوزى، حقوق مالى، خير، مهريّه، گنج، هديه و... .
اين عنوانها، مجموعهاى از اصطلاحات اقتصادى، اخلاقى، حقوقى هستند كه در علوم جدا شده اميا در اقتصاد اسلامى عنوان به هم پيوستهاى هستند كه روابط خاصى براى آنها تعيين شده است بايد در اصطلاحنامه علوم اسلامى ارائه شود؛ اما اين كه نمودار نسبتها در اين عنوانها چگونه جدا سازى شود، از ظرافتهاى اصطلاحنامه علوم اسلامى است.
-4 وجود مراتب معنايى در عنوانهاى موضوعى از دشوارىهاى جداسازى عنوانهاى مشترك در علوم متفاوت است. در عنوانهاى كليدى در علوم اسلامى، تأثير مراتب معنايى، يك عنوان را در چند علم تأثير گذار نموده است و اين تكثّر مفهومى در عنوان واحد، نظام اصطلاحنامه را با چالش جدّى روبهرو نموده است. نگاهى به سر عنوانهاى موضوعى امام، خليفه، ولىّ، اراده، مشيّت، نبوّت، رسالت، بعثت و... در تدوين اصطلاحنامه تخصّصى كلام جستوجوگر را الفاظى در جايگاههاى متعدّد و با روابط متفاوت مىبيند كه جداسازى اينها از هم با توجه به منابع مشترك، كارى بس دشوار خواهد بود. رهيافت حس اين تفاوت گسترده اصطلاحنامه در حوزه علوم اسلامى با اصطلاحنامه تخصّصى به شكل كلّى نظام بخشى اصطلاحاتيابى مىنمايد.
-5 از پيچيدگىهاى تدوين اصطلاحنامه علوم اسلامى مرزبندى معنا شناختى اصطلاحات اين حوزه خاص از معانى ذهين و غير علمى است و ره يافت به معانى نفس الامرى در درون فرهنگ دين تلاشى بايسته و پيچيده است كه نخست بايد در ساختارهاى اطلاعات ظهور و بروز پيدا كند؛ به ديگر سخن در فرهنگ مكتبو اسلام با ترايخ هزار ساله خود و توسعه انديشه دينى در علوم متعدّد بسيار طبيعى است كه جاى گاه اصلى موضوعات و عنوانها در طول اين مدت تغيير يافته باشد در روابط معنايى آنها شرايط جديدى پديد آورده است.
تدوين اصطلاحات با توه به اين كه بايد با كدام معنا و رابطه باشد، اصطلاحنامه راهنماى ارائه نظام داره كدام دوره از تاريخ كاربرد واژگان موضوعى است دوران نزول پيدايش چينش اصطلاحات و يا دورههاى تأولى و گسترش اصطلاحات و در صورت تفاوت معنايى و بنيادى ملاك گزينش كدام دوه است، و چه رابطهاى بين معانى دورههاى تاريخى بايد ايجاد گردد.
بخشى از پيچيدگىهاى كاربردى است كه در واقع تفاوتهاى اصولى اصطلاحنامه علوم اسلامى با اصطلاحنامه تخصّصى علوم را بيان و روشن مىكند.
در اين بخش كوتاه به موارد قابل توجه و تأمل كه در اصطلاحنامه علوم قرآن وجود دارد اشاره مىشود:
يادآورى اين نكته را لازم مىدانم كه كار سترگ تدوين اصطلاحنامه تخصّصى به دست محققان سخت كوش و پر تلاش گام بلندى به حساب مىآيد كه در عرضه اطلاع رسانى علوم اسلامى برداشته شده است:
تجربه ارائه نظام واره كليد واژه و عناوين و اصطلاحات در علوم اسلامى اگر چه تازه است، با دقت و منزلت علمى مطلوبى به انجام رسيده است. در اين جا به نمونه كوتاه اشاره مىشود:
-1 ص99 در كليدواژه آيات ملاك عنوانهاى اخص مبهم است و ساختار آن نياز به بازبينى دارد.
با اين كه آيات آفاقى، آيات امور غيبى، آيات انبيا، آيات انفسى... عنوانهاى انتزاعى است كه آمده و ثبت شدهاند، از آيات اراده، آيات انفال، آيات مشيّت نشان نيست.
-2 ص99 آيات انبيا مبهم است؛ زيرا آيات رسالت، آيات نبوت هم داريم. و ديگر اين كه آيات انبيا تبادر معنايى به معجزهات دارد؟!
-3 ص112 در آيات نامدار آية الكرسى، آيه كنز و... نشانى نيست.
-4 ص113 آيه "و ان يكاد" آيا عنوان محاوره است يا عنوان علمى و چه ترجيحى بر آيه چشم زخم داشته است؟
-5 ص133 در حالى كه آيه "ان يكاد"آمده است، آيه اكمال دين، بج مايده آيه.3 آيه تبليغ بج مائده67 نشان نيست.
-6 ص177 تفاسير باطنيه به درستى آمده است؛ اما در ص305 مفسران باطنى نيامده است؛ در حالى كه تفاسير صوفى در ص178 همآهنگ با ص305 مفسران باطنى آمده است.
-7 ص176 تفاسير اشارى با تفاسير باطنيه دو عنوان وابسته هستند كه ارتباط ايجاد نشده است.
-8 ص273 كاتبان وحى، كتابت وحى، و در ص314 نزول قرآن در همه موارد وحى به عنوان اصطلاح وابسته تعريف شدهاست، ظاهراً نسبت اعم است و در نزول قرآن و... وحى شامل كتابهاى آسمانى هم مىشود.
-9 ص266 قسمهاى قرآن از نظر ساختارى مبهم است. فلسله گزينش معلوم نيست. قسم به تين، زيتون، شهر امن، سين،پرتوهاى ماده و... ثبت نشده است.
-10 همآهنگى و ساختار نظام در سلسله مراتب معنايى اصطلاحات از نشانههاى اعتبار و جامعيت علمى اصطلاحهنامه به شمار مىرود كه با دقت و وسوسه پىگيرى مىشود. با نگاهى به ساختار گسترده اصطلاحات در عنوانهاى آيات، ترجمه، قصص و مقايسه آن با عنوانهاى تدبّر و تفكر، ص159 ا.ع: مستحبات قرائت قرآن
فهم قرن ص258 بك فضيلت تأمل در قرآن
اوّلها نمايشگر ساختارى بسيار گسترده است و گروه دوم عنوانهاى اصلى، بسيار مهم و با مستندات علمى اما بسيار كوتاه و گذرا كه نا همآهنگى ساختار را به همراه مىآورد.
البته بدون ترديد راه طى شده اصطلاحنامه علوم اسلامى كار بسيار متين و مطلوبى است كه به خوبى انجام يافته توانمندى محققان براى خوانندگان نويد تكامل مىهد.