یعقوب نژاد، محمد هادی
مقدمه
اصطلاحنامه برابر نهادهء فارسی واژهء انگلیسی تزاروس2است که ریشه در زبان لاتینی باستان دارد و به معنای گنجینه،ذخیره و مجموعه به کار میرود،ریشهء اصلی این واژه از اصطلاح یونانی تزاروس گرفته شده است و در زبان فارسی به اشکال مختلف دیگری همچون گنجواره،واژگان نامه،واژه نامه،و تزاروس نیز به کار رفته است.از اینرو اصطلاحنامه با واژهنامه،لغت نامه،سرعنوان موضوعی و مقولههای مشابه دیگر تفاوت آشکاری دارد.اگرچه همگی در یک حوزهء معرفتی قرار دارند و به علم اصطلاحشناسی نیز مرتبط میشوند.
طی دهههای اخیر در حوزههای مختلف علوم،اصطلاحنامههای بسیاری تدوین شده و در زبان فارسی نیز از 1350 به بعد در زمینهء اصول اصطلاحنامهنگاری و تألیف آن آثار مختلفی منتشر شده است. نگارش اصطلاحنامه در حوزهء علوم و معارف اسلامی از پژوهشهای ضروری و مهمی است که حوزهء علمیه قم از دیرباز به آن توجه کرده و برخی از مؤسسات علمی دینی گامهای لرزانی در آن مسیر پیمودهاند. ولی گسترش علوم اسلامی و آرای مختلف و فراوانی منابع،لزوم یک پروژهء ملی را طلب مینمود تا با یاری متخصصان و اندیشمندان حوزه و دانشگاه،این مهم طراحی و تدوین شود.
مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی3وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهء علمیهء قم،در این مسیر اولین گام را برداشت و پژوهش و تدوین این پروژهء بزرگ را پذیرفت.این مرکز اولین اثر را در 1376 با عنوان اصطلاحنامه فلسفهء اسلامی و پس از فاصلهء اندکی اصطلاحنامهء علوم قرآنی را متنشر کرد(یونسکو،1377،ص ده).پس از آن و تا 1385 اصطلاحنامههای اصول فقه،منطق و کلام اسلامی از سوی این مرکز منتشر شده و اصطلاحنامههای اخلاق اسلامی و علوم حدیث در حال نشر و اصطلاحنامهء فقه در مرحلهء آمادهسازی برای انتشار است.
آنچه در این نوشته بررسی میشود،اصطلاحنامهء معارف قرآن است که یکی از محصولات مرکز فرهنگ و معارف قرآن به شمار میآید.
ساختار اصطلاحنامهء معارف قرآن
کتاب با یک مقدمهء 17 صفحهای و در سه بخش الفبایی،نظام یافته و ترسیمی تنظیم شده است.در مقدمه مباحثی از قبیل ضرورت تدوین اصطلاحنامه،پوشش موضوعی،کاربرد آن و برخی از نکات جزئی برای دستیابی به محتوای کتاب گوشزد شده است،مانند مواردی که به صورت مصداقی برای رابطه و وابسته بیان شده است.اما دربارهء ریزهکاریهای تدوین اثر و تصویب و ردّ برخی از اصطلاحات و نکات اصلی دربارهء ارتباطات منطقی اصطلاحات بحثی نشده است و از اینرو خواننده باید با استقرای سیرهء عملی نویسندگان به برخی از اصول مد نظر در تدوین آن برسد.
بخش اول
این بخش به نمایه الفبایی اصطلاحات اختصاص دارد.در این بخش اصطلاحات براساس ترتیب الفبایی ردیف شده و در زیر بخش هر اصطلاح مرجّح،اصطلاحات مترادف،اعم و اخص و وابسته به تناسب و در صورت وجود آورده شده است.
بخش دوم
این بخش نمایه دیگری از همان اصطلاحات پذیرفته شدهء قبلی با عنوان نمایش نظام یافته است.در این بخش چهار ردهء اصلی درنظر گرفته شده و اساس ساختار نظام یافتهء معارف قرآن بر آن استوار یافته است که عبارتاند از:جهانبینی،شریعت،شناختشناسی و قرآنشناسی4.
هریک از ردههای یاد شده به ترتیب الفبایی ردیف شدهاند و در زیر هر رده،اصطلاحات مربوط نیز با نظم الفبایی آمدهاند.در این بخش ردیفبندی اصطلاحات براساس ردههاست،نه براساس اصطلاحات.از اینرو همهء اطلاعات معارف قرآن در این بخش در یک سیاههء الفبایی دیده نمیشوند.در این بخش اصطلاحات مرجّح با روابط همارز و وابستگی با علائم اختصاری نمایان شده و اصطلاحات اعم و اخص با تورفتگی و بدون نماد اختصاری نمایش داده شدهاند.
بخش سوم
این بخش به نمایش ترسیمی اصطلاحات اختصاص دارد و از جهاتی شبیه بخش دوم است.با این تفاوت که فقط اصطلاحات اعم و اخص به شکل دو بعدی(حاکم و تابع)به صورت پلکانی،رابطهء معنایی اصطلاحات با نقطه چین ترسیم شده است.
امتیازات و نقاط برجستهء اصطلاحنامهء معارف قرآن
1.اولین اصطلاحنامهء معارف قرآنی در حوزهء فرهنگ دینی است؛
2.رابطهء معنایی اصطلاحات مطرح در معارف قرآنی،اعم از مترادف،اعم و اخص و وابسته،را نشان میدهد؛
3.مفاهیم معارف قرآنی را که در قالب اصطلاحات نهفته است، به ذهن خوانندگان منتقل میکند؛
4-در تدوین دائرة المعارفهای قرآنی و گزینش مدخلهای مناسب و فراگیر،کارساز است؛
5.مدرسان معارف قرآنی،نویسندگان مقالات و کتابهای مرتبط با این حوزه را یاری رسانه و در پژوهشهای گستردهء قرآنی و تدوین پایان نامهها سودمند است؛
6.برای نمایهسازی معارف قرآنی ابزاری مؤثر و کارآمدی است.
کاستیهای اصطلاحنامهء معارف قرآن الف)منابع و مآخذ
در تدوین این اصطلاحنامه از 118 کتاب استفاده شده است که بعد از بررسی و تأمّل در آن،موارد زیر به نظر رسید.
1.با توجه به گستردگی مباحث قرآنی و فراوانی اصطلاحات آن، نه تنها ذکر منابع وسیع ضروری است،که باید براساس یک تقسیم منطقی و درجهبندی منابع،بسامد بهرهبرداری از آنها در اصطلاحنامه مشخص میشد.شاید بتوان ادعا کرد که مآخذ انتخاب شده محدود بوده و بر ردههای چهارگانهء معارف قرآن که تدوین این اصطلاحنامه بر آن اساس است و نیز دیگر مفاهیم عمدهء معارف قرآنی سرشکن نشده است.از تفاسیر کامل قرآن فقط به 24 عنوان برمیخوریم که البته عمدتا از متقدمیناند و بهطور کلی حدود نیمی از مجموع منابع و مآخذ تألیف دانشمندان متقدم است و بخش قابل توجهی (حدود 53 عنوان)از متأخران و معاصران است.آثاری مانند المنجد فی اللغه تألیف لویس معلوف،در مآخذ ذکر شده است که به عنوان منبع معارف واژگان قرآنی بایسته نیست.همچنین فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی،اثر جلال الدین فارسی و حقوق خانواده که نمیتوانند به عنوان مآخذ اصطلاحنامهء معارف قرآنی مورد استفاده قرار گیرند.
پر واضح است که برای مقایسهء اصطلاحات تخصصی حوزهء
در تدوین اصطلاحنامهها، معمولا علاوه بر فرهنگنامهها و دایرة المعارفها،از کتابشناسیها، نمایهها و همچنین اصطلاحنامههای مرتبط استفاده میشود
معرفتی گستردهای مانند قرآن کریم در گذشته و حال،توجه به آثار متقن پیشینیان،متأخران و معاصران،برای دستیابی به سیر تحول و تطور اصطلاحات،در صورت وجود آنها،و اطمینان از درستی و قاعدهمند بودن اصطلاحات بکار گرفته شده امری ضروری است و برای مرکز فرهنگ و معارف قرآن که از بزرگترین مراکز قرآنی به شمار میآید،این امکان وجود داشته است که آثار و منابع بیشتری را به عنوان مأخذ اصطلاحنامه به کار گیرد و کتابنامهای غنی و قوی در پایان اصطلاحنامهء معارف قرآن،که به عنوان یکی از منابع مرجع مورد استفادهء محققان خواهد بود،ارائه کند.
2.در تدوین اصطلاحنامهها،معمولا علاوه بر فرهنگنامهها و دایرهء المعارفها،از کتابشناسیها،نمایهها و همچنین اصطلاحنامههای مرتبط استفاده میشود.اما در این اصطلاحنامه از کتابشناسیهای قرآنی،نمایهها و اصطلاحنامههای متنوع که در حوزهء علوم انسانی و سلامی نوشته شده مانند اصطلاحنامهء اصفا، اصطلاحنامهء علوم قرآنی،اصطلاحنامهء اصول فقه و نظایر آن نامی به میان نیامده است.
3.با توجه به اینکه قرار است اصطلاحات معیار در این اصطلاحنامه شناسایی و روابط معنایی آنها به درستی توصیف شود، باید از تلاشهای مراکز پژوهشی و مؤسسات و نیز منابع و مواد اطلاعات در دست آنها و دیدگاهها و نظرات کارشناسی استفاده میشد که هیچ اشارهای به این مهم نشده است.
ب)حذف اصطلاحات و مفاهیم قرآنی
در یک بررسی کوتاه و مقایسهء اصطلاحات با یکدیگر و روابط آنها، و با نگاه به چند منبع قرآنی درمییابیم که اصطلاحات قابل توجه و مهمی،از جمله اصطلاحات متداول و مرجح و اصطلاحات غیر مرجح، شناسایی نشده و همچنین از کلیدواژههایی که به سبک و سیاق آن اصطلاحنامه-چنانکه در مقدمه آمده است-سازگاری دارد و باید آورده میشد،غفلت شده است.
برخی از اصطلاحات مشهورند و نیامدن آنها در نظام اصطلاحات سبب میشود که اصطلاحات معادل و مترادف نیز از قلم بیفتد، اصطلاحاتی که علاوه بر شهرت در قرآن آمدهاند و در مآخذ فراوانی دربارهء آنها بحثهای مستوفایی شده است که به تعدادی از آنها فهرستوار اشاره میشود:
-معلومات5/-معلوم/کتاب معلوم،رزق معلوم،یوم معلوم،مقام معلوم،وقت معلوم،حق معلوم6/-معصرات(نبأ:14)/- اعراض/عرضه،عرض7/-ابّ--/کور مادرزاد8/بج:اکمه/آیهء نفر،آیهء جهاد،آیهء تیمم،آیهء حجاب،آیهء خمس،آیهء قبله و نظایر آن
یکی از کارهای بسیار مشکل و در عین حال مهم برای تدوینکنندگان اصطلاحنامهها،جستوجو و استنباط روابط ساختاری اصطلاحات است
حدود 70 نام.
ا.ع:آیات9/کندزبان،غیر عرب-عجم
عجل گوساله10احتیاج فقر،نیاز حجره،اتاق،چاردیواری11/علوم قرآنی12احادیث تفسیری،اخبار تفسیری،روایات تفسیری13/تفاسیر قرآنی14
تدوین قرآن،تألیف قرآن،گردآوری قرآن-جمعآوری15/آیات مکی،آیات مدنی،آیات معاد،آیات قیامت،آیات مطلق،آیات مقید و موارد زیادی ذیل«آیات»نیامده است.
ج)ناهماهنگی در نظام ارجاعات
ارجاع دقیق و کامل در دایرة المعارفها،اصطلاحنامهها و سرعنوانها فواید فراوانی دارد.قاعدتا باید در مقدمه از اصطلاحات و از جمله اصطلاحات مترادف آماری ارائه میشد تا به صورت میانگین حدّ ارجاعات گمانهزنی میشد که این کار نشده است.ولی با جستوجو در کتاب و بررسی سیرهء عملی آن مشاهده میشود که اصطلاحات غیر مرجّح براساس یک تصمیم قبلی و سیاستگذاری منطقی و بر اساس نوع کاربرد اصطلاحات صورت نگرفته است.برای مثال در مقدمه«اثم»و«ذنب»به«گناه»ارجاع شده است،ولی در متن به «گناهان»ارجاع دادهاند(ص 41،217،351).
-برای«حاکم سیاسی»فقط سه مترادف حکام،سلطان،والی انتخاب شده،درحالیکه مترادفهای دیگری مانند شاه،پادشاه و ملک قابل ارجاع است.16پادشاه به عنوان اصطلاح مستقل آمده است.
-معتکف میتواند به اعتکاف وابسته شود و اصلا نیامده است.17
-«مبطلات اعتکاف»زیرمجموعهء«احکام اعتکاف»آمده، درحالیکه تنها زیرمجموعهء«مبطلات اعتکاف»«آمیزش»ثبت شده است و از مباشرت با زنان،مجادله و...که در کتب تفسیری از آن سخن به میان آمده،خبری نیست.همین اتفاق را در«شرایط اعتکاف»نیز مشاهده میکنیم(ص 32،83،364).
-آل رسول(ص)به آل محمد(ص)ارجاع شده و از سوی دیگر اهل بیت زیرمجموعهء(اخص)آل محمد واقع شده است.ولی وجه تفکیک این مفاهیم روشن نشده است.آیا آل محمد غیر از اهل بیت است.اگر چنین باشد چگونه بر آنها صلوات واجب شده است-اللهم صل علی محمد و آل محمد(یعنی پیامبر و اهل بیت)-آل محمد همان آل رسول و همان اهل بیت است که دارای حکم مشخص و افراد تعیینشدهای هستند(بنگرید به:ص 31 و 105)18.
-مسافرت شبانه توضیح لغوی اسراء است و اصطلاح متداول نیست و ارجاع اسراء به آن خیلی دقیق نیست و چون پیامبر(ص) در شب به معراج رفت،اصطلاح«اسراء»بر آن اطلاق میشود (ص 31،105)و به همین دلیل سورهء هفدهم قرآن نیز اسراء نامگذاری شده است.
-وثن19(ص 432)به بتها ارجاع شده و اوثان(ص 102)نیز انتخاب شده و به بتها ارجاع شده است20.
-ذیل واژهء«آیات»مصادیق زیادی حذف شده است مانند:آیات تحدّی،آیات عفو،آیات قصص،آیات لیلی،آیات مدنی،آیات مکی.
-«اعیاد»زیر بخش«اوقات مقدس»قرار گرفته است و مصادیق فراوانی هم دارد(ص 103،85،299)ولی در نهایت در نظام درختی جایی ندارد.
در بخش ترسیمی اصطلاحات با تنظیم معنایی در زیر بخش توصیفگرهای تکرار شده است،مانند:زیرمجموعههای حیوانات اهلی، چهارپایان،حیوانات بارکش،حیوانات خشکی عموما با مختصری جابهجایی تکرار شدهاند.قاعدتا باید در اولین مرتبه کاملا ذکر میشد جابهجایی تکرار شدهاند.قاعدتا باید در اولین مرتبه کاملا ذکر میشد و در بخشهای بعد به آن ارجاع میگشت.از سویی اصطلاحات مهمی در معارف قرآن کاربرد دارد و در این حوزهء معرفتی دارای اهمیت خاصی است ولی در نظام درختی دیده نمیشود،مانند تشریع، تبلیغ،تجسم عمل،تبذیر،اسراف،مطهرات و موارد فراوان دیگر که فقط وابسته منظور شده یا اعمی برای آنها مشخص نشده است و علت اصلی آن است که از ابتدا ردههای اصلی متناسب با پهنهء واقعی معارف قرآن انتخاب نشده و انحصار ردههای معارف قرآن در چهار رده اصلی سبب شده است که بسیاری از اصطلاحات مهم و کلیدی که قطعا در نظام درختی معارف قرآن میتوانند قرار گیرند(اسراء:1)،خارج شوند مانند:نامهای قیامت،که حدود چهل نام قرآنی برای آن در بخش الفبایی ردیف شده است،نامهای بهشت،نامهای محمد(ص)، مطهرات،نجاسات21که هرکدام زیربخشهایی دارند.لذا بهتر بود برای جایدهی اصطلاحات فراوان معارف قرآنی که در نظام درختی در بخش الفبایی هستند،از قاعدهء مقولهسازی برای ردههای اصلی استفاده میشد.
د)وابستگی فراوان
یکی از کارهای بسیار مشکل و در عین حال مهم برای تدوینکنندگان اصطلاحنامهها،جستوجو و استنباط روابط ساختاری اصطلاحات است،روش کار اینچنین است که ابتدا اصطلاح از منابع استخراج شود و روابط پیشنهادی به گروه علمی برای بررسی و تصویب ارسال گردد.حد اقل روابطی که باید به دقّت بررسی شود،عبارت است از رابطهء ترادف(همارز)،رابطهء سلسله مراتبی(اعم و اخص)و رابطهء وابستگی.رابطهء وابستگی کمترین اهمیت را در این مرحله از بررسی دارد،اگرچه اصل وابستگی در اصطلاحات کماهمیت نیست.یعنی وقتی گروه علمی نتواند در سلسله مراتب جایی را برای اصطلاح پذیرفته شده پیدا کند،ولی یک نوع ارتباطی را تشخیص دهد،این ارتباط میتواند وابسته تلقی شود و برای اینکه اصطلاحات وابسته بیش از حد گسترش پیدا نکند،به سیاستگذاری نیاز دارد.
مثلا ممکن بود که«نامهای قرآنی»به عنوان یک مقولهء ساختگی پذیرفته شود و بخش قابل ملاحظهای از معارف قرآنی که با عناوین نامهای بهشت،نامهای جهنم،نامهای سور قرآن، نام پیامبران،نامهای قیامت،نامهای اماکن مقدس،مانند نامهای کعبه،مکه و نظایر آن ذیل آن با یک نظم دلپذیر و قابل استفاده برای محققان ردیف میشد و بدینترتیب اصطلاحات فراوانی در سازمان درختوارهای اصطلاحنامه جا پیدا میکرد(ص 34)22و فقط اصطلاحاتی وابسته فرض نمیشد.
هـ)ناهماهنگی در روابط معنایی 1.اصطلاحات تک اخصی
فراوان دیده میشود مواردی که فقط یک اخص برای اصطلاح ردیف شده است،مانند:همسر آدم.ا.خ:حوا/همسر ابولهب.ا.خ: جمیله بنت حرب/همنشینی،ا.خ:همنشینی حرام(ص 411،412).
این نوع اقدام دو وجه دارد:وجه اول این است که گاهی بررسی کامل صورت نگرفته و تمام اصطلاحات اخص شناسایی نشده است، مانند:آیات الاحکام(ص 444،445)/ا.خ:آیات سجده.بدیهی است که آیات الاحکام فقط آیات سجده نیستند،و آیات مربوط به وضو،نماز و نظایر آن را که در کتب خاص آیات الاحکام از آنها به تفصیل سخن گفتهاند،شامل میشود23(ص 34).وجه دوم آن است که بررسی کامل شده است و فقط یک مورد برای اصطلاح یافت شده است.در این صورت قاعده این است که این مورد مترادف تلقی شود.مثلا همسر ابو لهب که در قرآن از او بحث شده،همان جمیله بنت حرب است. این همان است،پس مترادف است نه اخص و همچنین موارد زیادی که به وضوح نشان میدهد که اصطلاح یک فرد(مورد-مصداق)دارد. همهء اینها باید مترادف به شمار میآمد.24
2.روابط سلسله مراتبی(اعم و اخص).
یکی از اصولیترین فرآیندها در تدوین اصطلاحنامه چینش منظم اصطلاحات با رعایت سلسله مراتب مفاهیم آنهاست.به شکلی که اصطلاحات از جزئیترین واژهء خاص(اخص)تا بالاترین رده در یک نظم پلکانی و منطقی چیده شوند.ردیف شدن زیرمجموعهها در صورتی که با اعم و اعم اعم تا ردهء اصلی کشانده شود،بسیار مفید خواهد بود و از سودمندترین موارد برای پژوهشگران به شمار میآید. زیرا جایگاه اصلی هر اصطلاح و ارتباط معنایی و منطقی آن را با مجموعهء اصطلاحات پیرامون درمییابد مانند:
معارف قرآن
احکام
محرمات
گناهان
گناهان کبیره
بیش از 40 اصطلاح
با یک بررسی اجمالی دیده میشود که اصطلاحات قابل توجهی در بین رها شدهاند و به سلسله مراتب اتصال ندارند.زیربخش اماکن تاریخی و اماکن مقدس،اصطلاحات معروف و مهمی ردیف شده است،ولی چون اخص اماکن فرض شدهاند و اماکن هم اعمی ندارد، بلاتکلیف رها ماندهاند و عجیب آنکه اماکن تاریخی از قبیل غار حرا، غار اصحاب کهف،غدیر خم،عرفات و...در ردهء تاریخ هم جایی نیافتهاند و ظاهرا به این جنبهء اساسی توجهی نشده و اگر هم سیاستی مدنظر بوده،نیامده است.
3.اصطلاحات چند اعمی
یکی از ویژگیهای این اصطلاحنامه،استفاده از نظام چند اعمی است که اگر به درستی انجام شود و ساختار معنایی از ابتدا تا انتهای اصطلاحات ردیف شود،قطعا قابل استفاده برای پژوهشگران قرآنی خواهد بود و دامنهء بررسی و تحقیق آنها را گسترش خواهد داد.
امام علی(ع)در زیرمجموعهء«ائمه(ع)»و«اصحاب کسا»قرار گرفته است و در این حد ارزشمند است.ولی در پیگیری اصطلاحات حاکم مشاهده میشود که اصحاب کسا به جایی در نظام سلسله مراتبی وصل نشده است(اعم ندارد)و همچنین ائمه زیربخش اهل بیت(ع) و آن هم زیربخش آل محمد(ص)قرار گرفته و آل محمد و نظام سلسله مراتبی قرار نمیگیرد.قرآن زیربخش کتب آسمانی و زیر بخش کتب آمده،درحالیکه کتب به جایی وصل نیست(ص 692)، به این شکل تلاش تدوینکنندگان به اتمام نرسیده است و باید برای آن چارهجویی میکردند.
-دربارهء اصطلاحات چند اعمی ظاهرا سیاست بر این بوده است که تا حد امکان اعمهای متصور را بیاورند،در عین حال مواردی دیده میشود که این اتفاق نیفتاده است،مانند سلیمان که زیربخش انبیای بنی اسرائیل آمده است درحالیکه در بعضی از کتب تفسیری،او را پادشاه و حتی از بزرگترین دانشمند عصر میدانند،و براساس سبک و سیاق تدوینکنندگان بهتر بود که چند اعم برای سلیمان منظور میکردند و بدینترتیب از قضاوت که دون وظیفهء اصطلاحنامهنویسان است،پرهیز میشد.
و)عدم تتبع کافی در استخراج اصطلاحات اخص
یکی از توقعات طبیعی کاربران اصطلاحنامهها این است که در روابط اعم و اخص،تمام اصطلاحات اخص-قسیمها-را مشاهده کنند. موارد زیادی وجود دارد که این بررسی تکمیل یا ارائه نشده است، مانند:
مبطلات روزه
بج:مفطرات
ا.ع:احکام روزه
ا.خ:آشامیدن،آمیزش،خوردن
بدیهی است که مبطلات روزه بیش از سه مورد است.
در صورتی که در موارد دیگری به تفصیل هم وارد شدهاند،مانند «مهاجران به مدینه»که 27 زیربخش برای آن ذکر شده است و اغلب آنها برگرفته از کتب تفسیری است،نه از خود قرآن.
ز)ارجاعات غیر دقیق
-تفسیر وابسته به علم تفسیر شده است و هیچ رابطهای با تفسیر قرآن پیدا نکرده است(ص 148).25
-ذیل عنوان ائمه(ع)فقط پنج نام از ائمه آمده است و باقی حذف شده است.
-در صفحهء 179 حق به حقوق ارجاع شده است،با این حال ذیل حق حدود 10 وابسته ردیف شده است و از این وابستهها در ذیل حقوق خبری نیست(ص 249).
-سلطان
بک:پادشاه
حاکم(سیاسی)
این ارجاع در اصطلاحنامه صحیح نیست.زیرا یک اصطلاح نمیتواند دو مرجح داشته باشد.اگر سلطان مشترک بوده است باید با توضیحگر تفکیک میشد و یک بار به پادشاه و بار دیگر به حاکم سیاسی ارجاع میشد.
سیاستگذاریها 1.واژگان دخیل در معارف قرآن
برای عناوین دخیل و غریبه باید نام اصلی به صورت ارجاعی ذکر شود،مانند(بعبری شلومه Shlomo که نام اصلی(عبری)سلیمان (ص 249)است.این کار عموما دربارهء اسامی دخیل در قرآن انجام نشده است،از قبیل موسی(موسی،موشی)،طالوت(شاول،نخستین پادشاه یهود)،جالوت(جلیات)،ذو الکفل(ذا الکلف،حزقیل)26،یونس (یونه)،فرعون(رامسس دوم)،هامان(هومان)،هود(عبیر،عابر).در مورد«ادریس»(ص 58)ارجاع«اخنوع»تهیه شده است و در بعضی از منابع«ایناخ»نیز آوردهاند.
2.مفرد و جمع
-«اوثان»(ص 102)،«وثن»(ص 432)هر دو پذیرفته شده و به«بتها»ارجاع داده شده است:
اقوام اوزان القاب افلاک آیات اثم بک:قوم بک،وزن بک:لقب بج:فلک بج:آیه بک:گناهان عبادت معاملات حکام سلطان پادشاه والی ائمه اماکن رنگها عقود بج:عقد
-در یک بررسی اجمالی نمونههای زیادی دیده میشود که نشان میدهد در گزینش جمع و مفرد سیاست دقیقی رعایت نشده است(ص 41،90،102،127،171،432).در مقدمه نیز قاعدهای ارائه شده که در متن به آن عمل نشده است.این عمل علاوه بر ناهماهنگی،در مواردی سبب گسترش اصطلاحات شده است و در بسیاری موارد از شکل دیگر اصطلاح(مفرد یا جمع)غفلت شده است. تکلیف اصطلاحاتی مانند:مکان،ایام،معامله،سلاطین و نظایر آن معلوم نشده است و کاربر هم نمیداند که باید کدام شکل از مفرد یا جمع را پیگیری کند و سبک روشنی هم از متن اصطلاحنامه به دست او نمیآید.
-خرید و فروش به بیع ارجاع شده است(ص 124)و معاملات به صورت جمع آمده و زیربخش شریعت قرار داده شده است.طفل و اطفال به کودک ارجاع شده است(ص 345).
-«القاب»به«لقب»ارجاع شده است(ص 90)و القاب ابراهیم، القاب امام مهدی،القاب پسندیده،القاب جبرئیل،القاب محمد،القاب موسی،القاب ناپسند(10 مورد)به صورت جمع انتخاب شده است و زیربخش آنها عمدتا یک لقب ثبت شده است،مانند:القاب ابراهیم که اصطلاح زیرمجموعه(اخص)آنها«خلیل اللّه»است(ص 90).
-تمام اعضای بدن را به صورت مفرد انتخاب کردهاند.جرم به گناهان ارجاع شده است و جرائم که جمع آن میباشد،مستقل آمده و بیش از ده زیر بخش برای آن ردیف شده است(ص 161).
-اقوام به قوم ارجاع شده است.درحالیکه مصادیق فراوانی مانند اقوام پیشین،قوم ابراهیم،موسی،عیسی،عاد،لوط و نظایر آن دارد. همچنین دین(ص 59 مفرد)نیز این شرایط را دارد.با اینکه مصادیق فراوانی مانند ادیان ابراهیمی،ادیان آسمانی،ادیان غیر آسمانی و نظایر آن دارد و طبق آنچه در مقدمه(ص 11)آمده است،باید جمع میآمد نه مفرد.
3.فارسی و عربی
یکی از برنامهریزیهای ضروری در تدوین اصطلاحنامهها انتخاب زبان و نحوهء پرداختن به لغات دخیل و غریبه است.اهمیت این امر در علوم اسلامی فوق العاده است.زیرا منابع اسلامی هرچند فارسی باشد،توام با عربی است و تدوینکنندگان باید ضمن رعایت زبان تخصصی حوزهء مربوط،به اصول زبانشناسی(تعریف شدهای) پایبند باشند و از سوی دیگر نیاز کاربران را نیز در نظر بگیرند.آنچه در این اصطلاحنامه دیده میشود،نشاندهندهء این است که درباره عربی و فارسی روال مدّونی رعایت نشده است.خ در صفحهء 207«بحر»به دریاها و در صفحهء 393،مقطوع النسل بجای ابتر،عقیم و قطع نسل ارجاع شده است«دادوستد»و«خرید و فروش»به«بیع»(ص 124)شغل به مشاغل،«صوم»به«روزه» مفطرات به مبطلات،مجنون بجای مفتون،دیوانگی به«جنون» ظالمان بجای ستمگران ارجاع شده است.
4.توضیحگرها
همانطور که در مقدمه آمده است،توضیحگر معمولا برای جداسازی اصطلاحات مشابه استفاده میشود.ولی مواردی طبق وعده عمل نشده است.مثلا حکم(ص 183)پنج مورد گزینش شده،ولی یکی از آنها بدون توضیحگر است.همچنین در«شاهد»،«شهید»، «آخر»،«اعلم»،«اعلی»،«باطن»،«بصیر»و«تواب»که فقط یک موردند،ولی توضیحگر گرفتهاند.از این قبیل فراوان وجود دارد.
5.اعرابگذاری در برخی از اصطلاحات
باتوجه به تعابیر متنوع در حوزهء معارف اسلامی و تأثیر اعراب و علائم در معنا به نظر میرسد که یکی از موارد مهم و لازم در اصطلاحنامه،گذاشتن اعراب در بعضی از اصطلاحات است مانند:
-محرم(ص 371)هم وابسته به احرام شده است و هم یکی از اسمای حسنی میباشد.ولی ممکن است محرم نیز خوانده شود که در مباحث ارث و نگاه،به محارم جمع بسته میشود.
-اعدام-اعدام:اعدام یکی از حدود است.ولی اعدام در معارف فلسفی و کلامی مطرح میشود.
-همچنین کاره،ماد،الظل،مبدل،مبین،مثیب و بسیاری دیگر از اسامی حسنای الهی که قطعا اعراب و علائمی از قبیل تشدید در معنا اثر میگذارد و ظاهرا علائم حروف و کلمات و همچنین تشدید در این اصطلاحنامه وجود ندارد.
6.شکل اصطلاحات
ممکن است برخی از قرآنپژوهان باتوجه به تعریف خاصی که از اصطلاح پذیرفتهاند،مواردی از واژههای اصطلاحنامه را «اصطلاح»به حساب نیاورند،ولی باتوجه به اینکه در اصطلاحنامهها یک تسوع معنایی در کاربرد اصطلاح میبینیم،از اینرو شمارش بسیاری از اصطلاحات از تعریف اصطلاح بیرون نیست،اگرچه موارد غیر استاندارد در این اصطلاحنامه کم هم نیست،از قبیل«
عالم غیب السموات و الارض
»(ص 282)،«قاعدهء مشروعیت عبادت کودک»27 (ص 283)،اسرای محمد(ص 72)وشرایط خطبهء نماز جمعه28(ص 259)که بعضی از موارد یاد شده با اندکی تغییر شکل بهتری مییافتند، مانند مشروعیت عبادت کودک و نظایر آن.
اگرچه برخیز نیز لزومی ندارد که در ردیف اصطلاحات قرار گیرند،مانند شرایط استقرار مهر به،احکام افساد فی الارض،شرایط خطبهء نماز جمعه.
7.اشکال در ردیف الفبایی،تایپ و چاپ
-«افساد حج»بعد از«تاریخ قوم زکریا»(ص 138)تکرار شده است.با اینکه در صفحهء 86 به همین شکل آمده است.
-اشراط الساعه(ص 78 و 417)و همچنین قیاس مستنبط العله (ص 333)به هم چسبیده است.
-عبارت راهنما«قوم»در صفحهء 331 و طهارت در صفحهء 278 افتادگی دارد.
-علائم اختصاری بدون وجه تکرار شده است(ص 282 و 283) و در صفحات مختلفی این اشتباه رخ داده است.
-در بخش«روش استفاده از اصطلاحنامه»(ص 16)ابتدای متن با انتهای متن هماهنگی ندارد.در ابتدا اصطلاحنامه به دو شکل الفبایی و ترسیمی توصیف شده و در پایان،بخش سومی نیز اضافه شده است.برخی از کتابهایی که بخش شده است،بخش ترسیمی را به همراه ندارد.
چند نکته
1.امید دارم در ویرایش دوم این اثر،تمام کاستیهای آن به گونهای شایسته برطرف شود تا به عنوان نخستین کتاب دربارهء اصطلاحات معارف قرآنی مورد بهرهبرداری محققان و مؤسسات قرانی قرار گرفته و ماندگار بماند.
2.پیشنهاد میشود که با استفاده از منابع وسیع عربی در حوزهء معارف قرآنی و نیز بهرهبرداری از این اصطلاحنامه و مستندات موجود در مرکز فرهنگ و معارف قرآن،اصطلاحنامهای به زبان عربی تدوین و نه ترجمه و تعریب شود.تا جای خالی این نوع اثر را در میان عربزبانها پر کند.
3.با مؤسسات و سازمانهایی که دربارهء معارف مرتبط با قرآن نقش دارند،هماهنگی کرده و ضمن ترغیب آنان به استفاده از این استاندارد که با زحمات و هزینههای فراوانی مهیا شده است،شرایط تکمیل و ارتقای آن را فراهم کنند.
4.هرچه سریعتر مستندات و مآخذ و منابع آن را حتی الامکان در قالب نرمافزاری در اختیار پژوهشگران قرار دهند.
5.آنچه در این نوشته آمده است،از عظمت کار و تلاش بزرگ تدوینکنندگان کم نمیکند،و امیدوارم از اجر معنوی از سوی صاحب قرآن بهرهمند شوند و با سعهء صدر کاستیهای موجود را بررسی کنند و خود با نگاهی نقادانه اصل کتاب را بنگرند و بدین سبب،تکمیل و ارتقای این اثر ماندگار را بر عهده گیرند.
پینوشتها
1.مرکز فرهنگ و معارف قرآن یکی از مؤسسات وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهء علمیه قم است.محققانی که در تدوین این اصطلاحنامه نقش اصلی داشتهاند عبارتاند از:سید حسن حیدری موسوی،موسی رسایی،سید مصطفی حسینی،علیرضا ملا حسینی، طاهر لطفی،سید قوام الدین هاشمی،سید حسین طباطبایی فرد و محمد حسین هادی.
(2). Theseaurus
(3).مرکز یاد شده تغییر نام داده و با ارتقای کیفیت علمی از 1384 به عنوان پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی شناخته میشود.
(4).دربارهء پذیرش این چهار ردهء اصلی،به عنوان زیربخشهای عمدهء معارف قرآن،جای بحث وجود دارد.ولی باید گفت که قرآنشناسی اگر همان علوم قرآنی باشد،که از زیرمجموعههای ذکر شده برای قرآنشناسی در کتاب این مترادف فهمیده میشود،بسیاری از مباحث قرآنشناسی حذف شده است(بنگرید به:اصطلاحنامهء علوم قرآنی) و از سوی دیگر اصطلاحات فراوانی در ذیل ردههای فوق قرار داده شده است که خیلی خوشایند نیست.مثلا حیوانات با انواع و اقسامش در ردهء هدایتشناسی قرار گرفته است و مجدد در رده جهانشناسی آمده است و این همه به دلیل محدود شدن ردههای اصلی بوده است. محدود کردن معارف قرآن در این چهار رده جای گفتوگوی بیشتری دارد.
(5).این اصطلاح در آیات حج بهکار رفته است:«
الحج اشهر معلومات
»(بقره:197)و به همین شکل دوبار در قرآن آمده است. ضمن آنکه«معلومات»میتواند جمع معلوم هم باشد و امروزه به جای «اطلاعات»در عربی به کار میرود و ممکن است با سه توضیحگر در اصطلاحنامه ظاهر شود.
(6).در یازده آیه اصطلاحات یاد شده آمده است،حجر:4،21،38؛ شعرا:38،155؛و صافات:164،41 که عناوین یاد شده در آیات ممکن است ارجاع به جزء اول شود که این اتفاق نیفتاده است.
(7).این اصطلاح و مشتقات آن حدود 100 بار در قرآن آمده و در مسئلهء سفر و اعراض از نعمتهای الهی مطرح میشود و معانی متعددی دارد که با شکلهای مختلفی مصطلح است.
(8).
ابرء الاکمه و الابرص
(نساء:49)همانطور که در اصطلاحنامه ابرص به پیس ارجاع شده،باید اکمه نیز به کور مادرزاد ارجاع شود.
(9).آیات نامدار قرآن فراوان است و بیش از 70 نام قابل شمارش است که در این اصطلاحنامه فقط به 9 مورد اشاره شده است.
(10).در قرآن دوبار آمده و مورد بحث فراوانی در تفاسیر قرار گرفته است.فارسی آن(گوساله)انتخاب شده،ولی اصطلاح قرآنی نیامده است و باید به فارسی ارجاع میشد.همانند عجم که فقط عربی آن ذکر شده و از ارجاع فارسی آن غفلت شده است و مثل«پیران»که
بهتر بود عجوز به آن ارجاع شود و در قرآن چهار بار ذکر شده است.
(11).مانند آیهء 49 سوره حجرات.
(12).علوم قرآنی یکی از مباحث گسترده و مهم مرتبط با قرآن است که منابع فراوانی به آن پرداختهاند و بسیاری از مفسران در ابتدای تفاسیر قرآنی خود یا در خلال مطالب کتب تفسیری از این مبحث سخن گفتهاند.اصطلاح علوم قرآنی قطعا به معارف قرآن وابسته است.عجیب این است که«قرآنشناسی»یکی از ردههای اصلی این اصطلاحنامه به شمار آمده است(ص 320)،ولی اصطلاح معروف علوم قرآنی به آن ارجاع نشده است.
(13).اصطلاحات یاد شده در معارف قرآن فراوانی مطرح میشود،ولی در اصطلاحنامه نیامده است.روایت آمده و حدیث به آن ارجاع شده است.
(14).تفاسیر و کتب تفسیری قرآنی نیامده است.با اینکه انواع فراوانی مانند تفاسیر اجتماعی،اخلاقی عرفانی،فلسفی،تربیتی،موضوعی و...دارند و 43 نوع در اصطلاحنامهء علوم قرآنی(مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی،انتشارات دفتر تبلیغات،1376)آمده است.اگر این نوع اصطلاحات از نظر نویسندگان،مربوط به علوم قرآنی بوده است، باید با یادداشت دامنه در جایی،از آن یاد میکردند.
(15).در این اصطلاحنامه«جمع قرآن»به عنوان اصطلاح معارف قرآنی،پذیرفته شده و فقط وابستگی آن به قرآن مشخص شده است. درحالیکه اصطلاحات مترادف و زیرمجموعهء(اخصها و وابستهها) فراوانی دارد،مانند جمع امام علی،جمع ابو بکر،جمع دورهء پیامبر، جمع عثمان،جمع حفطی،جمعی کتابئی و...و مانند تاریخ جمع قرآن، ترتیب قرآن و نظایر آن.به نظر میرسد که یکی از مشکلات اساسی خلط موضوعی است که میان موضوع علوم قرآنی و معارف قرآن بهوجود آمده است.از اینرو اصطلاحات قابل توجهی از علوم قرآنی بدون بررسی روابط معنایی آنها ردیف شده و به محل وجود آنها(مانند اصطلاحنامهء علوم قرآنی)هم اشارهای نشده است.
(16).(ص 171)
(17).معتکف یکی از واژههای مهم و قابل ارجاعی است که باید در این اصطلاحنامه قرار میگرفت و حد اقل به اعتکاف وابسته میشد. تدوینکنندگان این اصطلاح را نیاوردهاند.درحالیکه مواد دیگری را به اعتکاف مرتبط کردهاند که خیلی ضرورت ندارد.مثلا از سویی «آمیزش در اعتکاف»را پذیرفتهاند و از سویی دیگر«آمیزش»را زیرمجموعهء مبطلات اعتکاف آوردهاند.درحالیکه این دو واژه در باب اعتکاف یک معنا دارد و تکثیر آن نازیباست.
(18).در صفحهء 104 آل را به اهل ارجاع داده است.پس آل محمد (ص)همان اهل بیت(ع)هستند و همین درست است.
(19).با اینکه در«وثن»مفرد و جمع هر دو پذیرفته شده،در همان توصیفگر(بتها)اصنام و انصاب به شکل جمع انتخاب شده است و از مفرد آن ارجاعی هم تهیه نشده است و این ناهماهنگی حکایت از عدم سیاستگذاری در گزینش جمع و مفرد دارد.
(20).کتاب را از این دید نگاه کنید که بسیاری از اصطلاحات اساسی فقط رابطهء وابستگی دارد یا اصطلاحات اخص قابل توجهی ذیل آنها قرار گرفته(اصطلاحات تابع دارند)ولی اصطلاح اعم و بالا دستی آن مشخص نشده است(اصطلاحات حاکم ندارند)مانند صفحات 181،161،143،146،150،151،169،94،361،308،309،113،112، 134،139،140،142 و غیره.
(21).متاسفانه شیوه کار و نوع بررسی و تصویب در مقدمه نیامده است،شاید تدوینکنندگان محترم روشی را داشتهاند که به این نتیجه ختم شده،ولی نانوشته مانده است.بههرحال رابطهء وابستگی یکی از ارتباطات معنایی است که پذیرش آن سهل و ممتنع است.ضمن آنکه نباید اصطلاحی بدون رابطهء معنایی در اصطلاحنامه رها شود، باید تدوینکنندگان تلاش کنند که تا حد امکان در بخش سیستمی آن را جا دهند وگرنه ممکن است هر اصطلاحی به اصطلاحات دیگر وابستگی داشته باشد.
(23).کتابهای متعددی دربارهء آیات فقهی قرآن تدوین شده و عناوینی مانند آیات احکام فقهی،فقه القرآن،احکام القرآن به آنها دادهاند و تا 500 آیه از قرآن را به این منظور برشمرده و شرح کردهاند(زبدة البیان فی براهین احکام القرآن،محقق اردبیلی،انتشارات امیر المومنین، 1378).
(24).مانند همسر فرعون،آسیه(ص 64)؛همسر عمران،حفصه بنت فاخوذ؛بیهمسران(ص 445)،بیوه(ص 126).انبیای انطاکیه زیر بخش انبیا قرار گرفته ولی تنها یک اخص دارد؛شمعون(ص 97) علمای بنی اسرائیل فقط یک اخص دارد.بعلم باعورا(ص 293). اصطلاحنامه را با این دید بنگرید که موارد خیلی زیاد است.
(25).هرچند مشخص نشده است که منظور از تفسیر چیست،آیا تفسیر قرآن است یا علم تفسیر.بههرحال با انتخاب تفسیر به رأی به عنوان زیربخش تفسیر،موارد دیگری مانند تفسیر موضوعی،تفسیر آیه به آیه،تفسیر قرآن با قرآن و غیره نیز وجود دارند.
(26).حزقیل در صفحهء 176 به قصه حزقیل وابسته شده است و دوباره ذو الکفل در صفحهء 218 به قصه ذو الکفل وابسته شده است. ظاهرا حزقیل نام ذو الکفل است(فرهنگ لغات قرآن،عباس شوشتری،انتشارات گنجینه 1374،واژه ذا الکفل).
(27).در اینکه عنوان فوق با پیشوند قاعده متداول شده باشد تردید وجود دارد.
(28).شرایط خطبه نماز جمعه با اینکه جمع است،ولی یک اخص برای آن ذکر شده است(ص 259)و از این قبیل زیاد وجود دارد مانند:شرایط عبادت،شرایط مقذوف،شرایط نبوت و نظایر آن(همان صفحه).
منابع و ماخذ
1.حری،عباس(1381).دائرة المعارف کتابداری و اطلاعرسانی، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
2.یونسکو(1377).اصطلاحنامهء بین المللی توسعهء فرهنگی یونسکو،ترجمهء عباس حرّی،دفتر پژوهشهای فرهنگی.